السلام علیک یا فاطمة الزهراء (س)

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

السلام علیک یا فاطمة الزهراء (س)

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

اهل آخرت هم در دنیا راحت اند و در آخرت نیز غرق در رحمت حق می باشند ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

یا زهراء سلام الله علیها

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

منبع (ادامه ...)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

تفسیر سوره مبارکه انعام ۹۸تا ۹۹

و هو الذى اءنشأکم من نفس واحدة فمستقر و مستودع قد فصلنا الایات لقوم یفقهون (۹۸)
و هو الذى انزل من السماء ماء فأخرجنا به نبات کل شى ء فأخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراکبا و من النخل من طلعها قنوان دانیة و جنت من اعناب و الزیتون و الرمان مشتبها و غیر متشابه انظروا إلى ثمره إذا اثمر و ینعه إن فى ذلکم لایات لقوم یؤمنون (۹۹)

ترجمه :
۹۸ - او کسى است که شما را از یک نفس آفرید، در حالى که بعضى از انسانها پایدارند (از نظر ایمان یا خلقت کامل ) و بعضى ناپایدار، ما آیات خود را براى کسانى که مى فهمند بیان نمودیم .
۹۹ - او کسى است که از آسمان آبى نازل کرد و بوسیله آن گیاهان گوناگون رویانیدیم ، از آن ساقه ها و شاخه هاى سبز خارج ساختیم و از آنها دانه هاى متراکم ، و از شکوفه نخل خوشه ها با رشته هاى باریک بیرون فرستادیم و باغها از انواع انگور و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و بى شباهت هنگامى که میوه مى کند به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید که در آن نشانه هائى براى افراد با ایمان.

تفسیر
در این آیات نیز دلائل توحید و خداشناسى تعقیب شده است ، زیرا قرآن براى این هدف گاهى انسان را در آفاق و جهانهاى دور دست سیر، و گاهى او را به سیر در درون وجود خویش دعوت مى نماید و آیات و نشانه هاى پروردگار را در جسم و جان خودش ‍ براى او شرح مى دهد، تا خدا را در همه جا و در همه چیز ببیند.
نخست مى گوید: او کسى است که شما را از یک انسان آفرید. (و هو الذى انشاکم من نفس واحدة ).
یعنى شما با این همه چهره هاى گوناگون ، ذوقها و افکار متفاوت ، و تنوع وسیع در تمام جنبه هاى وجودى ، همه از یک فرد آفریده شده اید، و این نهایت عظمت خالق و آفریدگار را مى رساند که چگونه از یک مبدء اینهمه چهره هاى متفاوت آفریده است ؟.
قابل توجه اینکه در این جمله از خلقت انسان تعبیر به انشاء شده است ، و این کلمه چنانکه از متون لغت استفاده مى شود به معنى ایجاد و ابداع آمیخته با تربیت و پرورش است ، یعنى نه تنها خداوند شما را بدون هیچ سابقه آفرید، بلکه تربیت و پرورش شما را نیز بر عهده گرفت ، و مسلم است که اگر آفریننده ، چیزى را بیافریند، سپس او را رها سازد زیاد قدرت نمائى نکرده ، اما اگر همواره او را تحت حمایت خویش قرار دهد و لحظه اى از پرورش و تربیت او غافل نگردد، عظمت و رحمت خود را کاملا نشان داده است .
ضمنا نباید از جمله فوق این توهم پیدا شود که حوا مادر نخستین ما از آدم آفریده شده است (آنچنانکه در تورات در فصل دوم از سفر تکوین آمده است )
بلکه چون آدم و حوا طبق روایات اسلامى هر دو از یک خاک آفریده شده اند و هر دو یک جنس و یک نوع مى باشند کلمه نفس ‍ واحده به آنها گفته شده است (در آغاز سوره نساء نیز در این باره بحث کردیم ).
سپس مى فرماید: (جمعى از افراد بشر مستقر هستند و جمعى مستودع ) (فمستقر و مستودع )
مستقر در اصل از ماده (قر) (بر وزن حر) به معنى سرما است و از آنجا که سرماى شدید هوا انسان و موجودات دیگر را خانه نشین مى کند، این کلمه به معنى سکون و توقف و قرار گرفتن آمده است ، و مستقر به معنى ثابت و پایدار مى آید.
مستودع از ماده (ودع ) (بر وزن منع ) به معنى ترک کردن است و از آنجا که امور ناپایدار محل خود را به زودى ترک مى گوید، این کلمه به معنى ناپایدار نیز به کار مى رود، و ودیعه را از این نظر ودیعه مى گویند که باید محل خود را ترک گوید و به دست صاحب اصلى باز گردد.
از مجموع آنچه گفته شد چنین نتیجه مى گیریم که آیه فوق مى گوید بعضى از انسانها پایدارند و بعضى ناپایدار، در اینکه منظور از این دو تعبیر در اینجا چیست در میان مفسران گفتگوى زیادى دیده مى شود، ولى از میان آنها چند تفسیر که در عین حال منافاتى با هم ندارند و مى توانند همه به عنوان تفسیر آیه پذیرفته شود نزدیکتر به نظر مى رسند،
نخست اینکه منظور از (مستقر) انسانهائى هستند که آفرینش آنها کامل شده و در قرارگاه رحم مادر یا در روى زمین گام نهاده اند، و مستودع اشاره به افرادى است که هنوز آفرینش آنها پایان نیافته و به صورت نطفه اى در صلب پدران هستند.
دیگر اینکه مستقر اشاره به روح انسان مى باشد که موضوعى پایدار و
برقرار است و مستودع اشاره به جسم انسان است که ناپایدار و فانى است .
در بعضى از روایات یک تفسیر معنوى براى این دو تعبیر نیز وارد شده که مستقر اشاره به انسانهائى است که داراى ایمان پایدارند و مستودع اشاره به آنها است که ایمانى ناپایدار دارند.
این احتمال نیز وجود دارد که دو تعبیر فوق اشاره به اجزاى اولیه تشکیل دهنده نطفه انسان بوده باشد، زیرا چنانکه میدانیم نطفه انسان از دو جزء یکى اوول (نطفه ماده ) و دیگرى اسپرم (نطفه نر) تشکیل شده است ، نطفه ماده در رحم تقریبا ثابت و مستقر است ، ولى نطفه هاى نر به صورت جانداران متحرک به سوى او با سرعت حرکت مى کنند و نخستین فرد (اسپر) که به (اوول ) میرسد با او مى آمیزد و بقیه را عقب میراند و تخمه اولى انسان را تشکیل مى دهد.
در پایان آیه بار دیگر مى گوید: (ما نشانه هاى خود را برشمردیم تا آنها که داراى فهم و درکند بیندیشند) (قد فصلنا الایات لقوم یفقهون ).

با مراجعه به لغت استفاده مى شود که فقه هر گونه علم و فهمى نیست بلکه از معلومات حاضر پى به معلومات غائب بردن است بنابراین توجه به آفرینش انسان با این همه چهره هاى متفاوت و قیافه هاى جسمى و روحى مختلف درخور این است که افراد نکته سنج در آن بیندیشند و خداى خود را از آن بشناسند.
آیه دوم آخرین آیه اى است که در این سلسله بحثها ما را به شگفتیهاى جهان آفرینش ، و شناسائى خداوند از طریق آن دعوت مى کند.
در آغاز به یکى از مهمترین و اساسى ترین نعمتهاى پروردگار که مى توان آن را ریشه و مادر سایر نعمتها دانست اشاره مى کند و آن پیدایش و رشد و نمو
گیاهان و درختان در پرتو آن است ، و مى گوید: (او کسى است که از آسمان آبى (براى شما) فرستاد) (و هو الذى انزل من السماء ماء)
اینکه مى گوید از طرف آسمان (یعنى طرف بالا، زیرا آسمان در لغت عرب به هر چیز گفته مى شود که در طرف بالا قرار گرفته باشد) به خاطر آن است که تمام منابع آب روى زمین اعم از چشمه ها و نهرها و قناتها و چاههاى عمیق به آب باران منتهى میگردد لذا کمبود باران در همه آنها اثر مى گذارد و اگر خشکسالى ادامه یابد همگى خشک مى شوند. سپس به اثر بارز نزول باران اشاره کرده ، مى گوید: بواسطه آن روئیدنیها را از همه نوع از زمین خارج ساختیم (فاخرجنا به نبات کل شى ء)
مفسران در تفسیر نبات کل شى ء (گیاهان هر چیز) دو احتمال ذکر کرده اند نخست اینکه منظور از آن انواع و اصناف گیاهانى است که همه با یک آب آبیارى و از یک زمین و یکنوع خاک پرورش مى یابند، و این از عجائب آفرینش است که چگونه اینهمه انواع گیاهان با آن خواص کاملا متفاوت و گاهى متضاد و اشکال گوناگون و مختلف همه در یک زمین و با یک آب پرورش مى یابند .
دیگر اینکه منظور، گیاهان مورد نیاز هر چیزى است ، یعنى هر یک از پرندگان و چهارپایان و حشرات و حیوانات دریا و صحرا بهره اى از این گیاهان دارند و جالب اینکه خداوند از یک زمین و یک آب ، غذاى مورد نیاز همه را تامین کرده است و این یک شاهکار بزرگ است که فى المثل از یک ماده معین در آشپزخانه هزاران نوع غذا براى انواع سلیقه ها و مزاجها تهیه کنند.
جالبتر اینکه نه تنها گیاهان صحرا و خشکیها از برکت آب باران پرورش مى یابند بلکه گیاهان بسیار کوچکى که در لابلاى امواج آب دریاها مى رویند و خوراک عمده ماهیان دریا است از پرتو نور آفتاب و دانه هاى باران رشد مى کنند، فراموش نمى کنم یکى از ساکنان جزائر خلیج فارس که از کمبود صید شکایت داشت در مورد بیان علت آن مى گفت : کمبود صید ماهى به خاطر خشکسالى بوده و او معتقد بود اثر حیاتبخش دانه هاى باران در دریا حتى بیش از خشکیها است !
سپس به شرح این جمله پرداخته و موارد مهمى را از گیاهان و درختان که بوسیله آب باران پرورش مى یابند خاطر نشان مى سازد، نخست مى گوید: (ما به وسیله آن ساقه هاى سبز گیاهان و نباتات را از زمین خارج ساختیم ، و از دانه کوچک و خشک ساقه اى با طراوت و سرسبز که لطافت و زیبائى آن چشم را خیره مى کند آفریدیم ) (فاخرجنا منه خضرا).
(و از آن ساقه سبز، دانه هاى روى هم چیده شده ، (همانند خوشه گندم و ذرت ) بیرون مى آوریم ) (نخرج منه حبا متراکبا،
(همچنین به وسیله آن از درختان نخل خوشه سربسته اى بیرون فرستادیم که پس از شکافته شدن رشته هاى باریک و زیبائى که دانه هاى خرما را بر دوش خود حمل مى کنند و از سنگینى به طرف پائین متمایل میشوند خارج مى گردد) (و من النخل من طلعها قنوان دانیة )
طلع به معنى خوشه سربسته خرما است که در غلاف سبز رنگ زیبائى پیچیده شده و پس از شکافته شدن از وسط آن رشته هاى باریکى بیرون مى آید و و همانها بعدا خوشه هاى خرما را تشکیل مى دهند، و قنوان جمع قنو (بر وزن صنف ) اشاره به همین رشته هاى باریک و لطیف است .
و دانیة به معنى نزدیک است ، و ممکن است اشاره به نزدیکى این رشته ها
به یکدیگر بوده باشد یا به متمایل شدن آنها به طرف پائین به خاطر سنگین بار شدن .
(همچنین باغهائى از انگور و زیتون و انار پرورش دادیم ) (و جنات من اعناب و الزیتون و الرمان )
سپس اشاره به یکى دیگر از شاهکارهاى آفرینش در این درختان کرده مى فرماید: (هم با یکدیگر شباهت دارند و هم ندارند) (مشتبها و غیر متشابه)

با توجه به آیه 141 همین سوره که وصف متشابه و غیر متشابه را براى زیتون و انار ذکر کرده استفاده مى شود که در آیه مورد بحث نیز وصف مزبور درباره همین دو درخت است .
این دو درخت از نظر شکل ظاهرى و ساختمان شاخه ها و برگها شباهت زیادى با هم دارند در حالى که از نظر میوه و طعم و خاصیت آن بسیار با هم متفاوتند، یکى داراى ماده چربى مؤثر و نیرومند، و دیگرى داراى ماده اسیدى و یا قندى است ، که با یکدیگر کاملا متفاوتند، به علاوه این دو درخت گاهى درست در یک زمین پرورش مى یابند و از یک آب مشروب مى شوند یعنى هم با یکدیگر تفاوت زیاد دارند و هم شباهت .
این احتمال در تفسیر آیه نیز وجود دارد که عبارت فوق اشاره به انواع و اصناف مختلف درختان و میوه ها است ، بعضى از میوه ها و درختان با یکدیگر شبیهند و بعضى دیگر با هم مختلفند. (یعنى هر کدام از این دو صفتى است براى یکدسته از درختان و میوه ها، اما طبق تفسیر اول هر دو، صفت براى یک چیز بودند).
سپس از میان تمام اعضاى پیکر درخت بحث را روى میوه برده مى گوید:
(نگاهى به ساختمان میوه آن به هنگامى که به ثمر مى نشیند و همچنین نگاهى به چگونگى رسیدن میوه ها کنید که در اینها نشانه هاى روشنى از قدرت و حکمت خدا براى افرادى که اهل یقین هستند است .
(انظروا الى ثمره اذا اثمر و ینعه ان فى ذلکم لایات لقوم یؤمنون )
با توجه به آنچه در گیاه شناسى از چگونگى پیدایش میوه ها و رسیدن آنها امروز مى خوانیم نکته این اهمیت خاص که قرآن براى میوه قائل شده است روشن مى شود، زیرا پیدایش میوه ها درست همانند تولد فرزند در جهان حیوانات است ، نطفه هاى نر با وسائل مخصوصى (وزش باد یا حشرات و مانند آنها) از کیسه هاى مخصوص جدا مى شوند، و روى قسمت مادگى گیاه قرار مى گیرند، پس از انجام عمل لقاح و ترکیب شدن با یکدیگر، نخستین تخم و بذر تشکیل مى گردد، و در اطرافش انواع مواد غذائى همانند گوشتى آن را در بر مى گیرند. این مواد غذائى از نظر ساختمان بسیار متنوع و همچنین از نظر طعم و خواص غذائى و طبى فوق العاده متفاوتند، گاهى یک میوه (مانند انار و انگور) داراى صدها دانه است که هر دانه اى از آنها خود جنین و بذر درختى محسوب و ساختمانى بسیار پیچیده و تو در تو دارد.
شرح ساختمان همه میوه ها و مواد غذائى و داروئى آنها از حوصله این بحث خارج است ، ولى بد نیست به عنوان نمونه اشاره اى به ساختمان میوه انار که قرآن در آیه فوق مخصوصا اشاره به آن کرده است ، بنمائیم .
اگر یک انار را بشکافیم و یک دانه کوچک آن را به دست گرفته و در مقابل آفتاب یا چراغ قرار دهیم و درست در آن دقت کنیم مى بینیم از قسمتهاى کوچکترى تشکیل شده که همانند بطریهاى بسیار کوچکى با محتواى مخصوص آب انار در کنار هم چیده شده اند، در یک دانه کوچک انار شاید صدها از این بطریهاى بسیار ریز قرار دارد، سپس اطراف آنها را با پوسته ظریف که همان پوسته شفاف یکدانه انار است گرفته ، بعد براى اینکه این بسته بندى کاملتر و محکمتر و دورتر از خطر باشد تعدادى از دانه هاى انار را روى یک پایه با نظام مخصوصى چیده و پرده سفید رنگ نسبتا ضخیمى اطراف آن پیچیده ، و بعد پوسته ضخیم و محکمى که از دو طرف داراى لعاب خاصى است به روى همه آنها کشیده ، تا هم از نفوذ هوا و میکربها جلوگیرى کند و هم در مقابل ضربات آنها را حفظ نماید، و هم تبخیر آب درون دانه ها را فوق العاده کم کند. این بسته بندى ظریف مخصوص دانه انار نیست بلکه در میوه هاى دیگر مانند پرتقال و لیمو نیز دیده مى شود، اما در انار و انگور بسیار ظریفتر و جالبتر است .
گویا بشر براى فرستادن مایعات از نقطه اى به نقطه دیگر از همین اصل استفاده کرده که نخست شیشه هاى کوچک را در یک کارتن کوچک چیده و میان آنها را از ماده نرمى پر مى کند، سپس کارتنهاى کوچکتر را در یک کارتن بزرگتر و مجموع آنها را بصورت یک بار بزرگ به مقصد حمل مى کند!

طرز قرار گرفتن دانه هاى انار روى پایه هاى داخلى ، و گرفتن سهم خود از آب و مواد غذائى از آنها از این هم عجیبتر و جالبتر است ، تازه اینها چیزهائى است که با چشم مى بینیم و اگر ذرات این میوه ها را زیر میکرسکوبها بگذاریم آنگاه جهانى پرغوغا با ساختمانهاى عجیب و شگفت انگیز و فوق العاده حساب شده در مقابل چشم ما مجسم مى شود، چگونه ممکن است کسى با چشم حقیقت بین به یک میوه نگاه کند و معتقد شود سازنده آن هیچگونه علم و دانشى نداشته است ؟! و اینکه مى بینیم قرآن با جمله انظروا (نگاه کنید) دستور به دقت کردن در این قسمت از گیاه داده براى توجه به همین حقایق است .
این از یک سو، از سوى دیگر مراحل مختلفى را که یک میوه از هنگامى که نارس است تا موقعى که کاملا رسیده مى شود، مى پیماید، بسیار قابل ملاحظه است : زیرا لابراتوارهاى درونى میوه دائما مشغول کارند، و مرتبا ترکیب شیمیائى آن را تغییر مى دهند، تا هنگامى که به آخرین مرحله برسد و وضع ساختمان شیمیائى آن تثبیت گردد، هر یک از این مراحل خود نشانه اى از عظمت و قدرت آفریننده است .
ولى باید توجه داشت که به تعبیر قرآن تنها افراد با ایمان یعنى افراد حق بین و جستجوگران حقیقت ، این مسائل را مى بینند و گر نه با چشم عناد و لجاج و یا با بى اعتنائى و سهل انگارى ممکن نیست هیچیک از این حقایق را ببینیم .

نتیجۀ محبّت به أمیرالمؤمنین علیه السلام

رسول خدا صلّی الله علیه وآله

▫️ما مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَةٍ یَمُوتُ وَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ حُبِّ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّة

هیچ مرد و زنی از بندگان خدا نیست که در حالی بمیرد که در قلبش به اندازۀ سنگینی یک دانۀ خردل از محبّت علی علیه السلام باشد مگر آنکه خداوند او را وارد بهشت کند.

«الأمالی» شیخ طوسی ص ۳۳۰

 امامان دوازده نفرند
امام حسن علیه السّلام:
«اَئِمَةُ بَعْدَ رَسُولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله اِثْنا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ أَخیالحُسَین، وَمِنهُم مَهْدِیُّ هذِهِ الاُمَّةِ.» ؛

«امامان و پیشوایان بعد از پیامبرخدا (صلى الله علیه و آله) دوازده نفر هستند که نُه نفر آنها از فرزندان برادرم حسین(علیه السّلام) مى باشند و از جمله آنها: مهدىِ این امّت است.»
[بحارالانوار، ج36، ص383، ب43، ح1.]

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه :

اهل آخرت هم در دنیا راحت اند و در آخرت نیز غرق در رحمت حق می باشند

برخلاف اهل دنیا که هم در دنیا و هم در آخرت مُعَذَّب هستند ...

حضرت امام حسین(علیه السلام) / عاشورا/کربلا/عبرت‌های عاشورا/حسنین/کوفیان/یزید / سیدالشهدا/ثارالله/اباعبدالله الحسین

علمدار حق
حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای: «امام حسین باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمیتواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که سید الشهدا فرمود: «هیهات منّا الذّلّة». افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند پرچمی را که آنها بلند کرده‌اند، توفانها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین این پرچم را محکم نگه داشت و تا پای شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد.» ۱۳۸۱/۰۱/۰۹

ذکر خدا

اتکا به خدا

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

اسلام ناب محمدی

عزت امت اسلامی

بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید جمال رضی (ابوطاها):

خدا را شکر می‌کنم به خاطر اینکه اول مسلمانم، بعد شیعه‌ام، بعد انقلابی‌ام و بعد به خاطر امنیت این نظام، ندای رهبرم را لبیک گفتم تا برای خودم ثابت شود اگر در زمان امام حسین (ع) بودم به ندای امام زمانم لبیک می‌گفتم و از تمام تعلقات دنیایی که زن و بچه‌هایم هستند خواهم گذشت ...

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

حقّ تقوا ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة


حقّ تقوا

امام علی علیه السلام فرمودند:
مافاتَ الْیَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِىَ غَداً زیا دَتُهُ، وَ ما فاتَ اَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ یُرْجَ الْیَوْمَ رَجْعَتُهُ. اَلرَّجاءُ مَعَ الْجائى وَ الْیَأْسُ مَعَ الْماضى، فَـ(اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِه وَ لاتَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ(1))؛
آنچه امروز از بهره دنیا کم شده ممکن است فردا اضافه گردد، ولى آنچه دیروز از عمر گذشته، امروز امید بازگشتن آن نیست. امید به آینده است و نومیدى از گذشته! پس آن گونه که شایسته است از خدا بترسید و نمیرید مگر این که مسلمان باشید.

نهج البلاغه، خطبه 114.


شرح حدیث:

حضرت در روایت فوق ابتدا یکى از ضعف هاى اجتماعى را مطرح مى کند، و آن این که: مردم نسبت به از دست دادن امکانات مادّى، که قابل جبران است، حسّاس هستند و بر آن افسوس مى خورند، امّا در مورد هدر رفتن سرمایه عمرشان، که قابل جبران نیست، حسّاسیّتى ندارند. در حالى که به مقتضى عقل، انسان نسبت به آنچه گذشته و قابل بازگشت نیست باید افسوس بخورد و درسى از گذشته بگیرد و قدر باقى مانده عمرش را بداند و زاد و توشه اى مهیّا سازد.

حضرت سپس به آیه 102 سوره آل عمران استدلال مى کند و به مردم سفارش مى نماید که «حقّ تقوى» را مراعات نموده، سعى کنند عاقبت به خیر شوند و با اسلام بمیرند.

سؤال: امام (علیه السلام) مى فرماید: حق تقوى را به جا آورید، حق تقوى چیست؟

پاسخ: در این مورد بین مفسّران قرآن اختلاف است، ولى آنچه مسلّم است این که حقّ تقوى یک مرتبه عالى از تقوى است. در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) حق تقوى چنین بیان شده است:

«اَنْ یُطاعَ فَلا یُعْصى وَ یُذْکَرَ فَلا یُنْسى وَ یُشْکَرَ فَلا یُکْفَرْ؛ حق تقوى و پرهیزکارى این است که پیوسته اطاعت فرمان خداوند کنى و هیچ گاه معصیت ننمایى، همواره به یاد او باشى و او را فراموش نکنى، و در برابر نعمت هاى او شکرگزار باشى و کفران نعمت ننمایى»(2).

سه نکته به عنوان «حق تقوى» در روایت امام صادق (علیه السلام) بیان شده است، که مهم تر از همه مسأله ذکر و یاد خدا است. ذکر خدا سرچشمه بسیارى از فضایل اخلاقى و موجب تربیت نفوس است. بدون شک به یاد خدا بودن ارتباطى تنگاتنگ با اطاعت خدا دارد، بلکه تمام مباحث تقوى پیوندى با معرفة الله دارد و هر قدر معرفة الله بالاتر رود و انسان بیش تر به یاد خدا باشد، تقواى او بیش تر مى شود.

بنابراین تقوى میوه درخت معرفة الله است، اگر من واقعاً معتقد باشم که خداوند از رگ گردن به من نزدیک تر است و همه جا حاضر و ناظر اعمال من مى باشد و به تفکّرات و تخیّلات و ذهنیّات من آگاه است، مرتکب گناه و خطا نخواهم شد. اگر معتقد باشیم عزّت و ذلّت به دست اوست، هرگز عزّت و ذلّت خود را در دست دیگران نمى دانیم.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره آل عمران، آیه 102.
2. مجمع البیان، جلد اوّل، صفحه 482.

منبع: 110 سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، آیت الله العظمى مکارم شیرازى دام ظله، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى، قم: انتشارات مدرسه امام علی بن ابی‌طالب علیه السلام، 1384.

منبع (ادامه...)؛
https://rasekhoon.net/hadith/3986/page5


سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

دام هاى فریبنده دنیا ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة


دام هاى فریبنده دنیا
امام علی علیه السلام فرمودند:
رَحِمَ اللهُ امْرَءً غالَبَ الْهَوى، وَ اَفْلَتَ مِنْ حَبائِلِ الدُّنْیا؛
رحمت خداوند بر انسانى که بر هواى نفس پیروز گردد و از دام‌هاى دنیا خویش را نجات دهد.
میزان الحکمه، باب 4042، حدیث 21157، (جلد 10، صفحه 384).


شرح حدیث:
مفهوم مقابله و جهاد با نفس، جنگ میان حقیقت انسان و هواى نفس است؛ در یک سوى هوس هاى سرکش قرار دارد و در سوى دیگر واقعیّت انسان. حضرت على (علیه السلام) براى انسانى که با هواى نفس مى جنگد دعا مى کند. و سپس به دام هاى دنیا اشاره مى نماید و مردم را از آن دام هاى به ظاهر زیبا و فریبنده، برحذر مى دارد.

ویژگى هاى دام
دام داراى ویژگى هایى است:

1ـ یکى از ویژگى هاى دام مخفى بودن آن است تا جلب توجّه نکند و شکار بدون توجّه و بر اثر غفلت اسیر آن گردد.

2ـ ویژگى دیگر دام، این است که محکم باشد و شکار پس از گرفتارى در آن، نتواند خود را برهاند و فرار کند.

دام هاى دنیا نیز این خصوصیّات را دارد، یکى از دام هاى دنیا حُبّ مقام است که از اوّل بچگى تا آخرین لحظات عمر، در دل انسان ها وجود دارد(1). هر چیزى دوران خاصّى دارد، ولى علاقه به مقام در سراسر عمر انسان، همراه اوست. و گاهى از اوقات این دام مخفى است; در لباس خدمت به همنوعان، خدمت به انقلاب و دین، احساس مسؤولیّت شرعى و مانند آن خود را پنهان مى کند. دانه هایى هم در اطرافش ریخته شده که جلب توجّه مى کند; استفاده از نعمت هاى الهى، ضرورت هاى زندگى، حفظ آبرو، امکانات بیش تر، آرامش روح، تفریح بهتر و مانند آن، دانه هایى است که اطراف آن ریخته شده است. و عجیب این که این دام بسیار محکم است و رهایى از آن براى گرفتارانش بسیار مشکل.

یکى از دام ها عبادت بى تفکّر است، در این نوع از عبادت آهسته آهسته ریا شروع مى شود و کم کم منتهى به عُجب مى شود، چنین شخصى خود را از همه بهتر و سرآمد امّت و شفیع یوم المحشر تصوّر مى کند! کار به این جا ختم نمى شود، بلکه آن قدر عقل او اسیر مى گردد و هوى و هوس امیر، که از خداوند هم طلب کار مى شود!
باید این دام ها را به خوبى شناسایى نمود و از گرفتار شدن در آن پرهیز کرد. و اگر خداى ناکرده گرفتار شده ایم، هر چه سریع تر به فکر رهایى از آن باشیم، که هر چه زمان بگذرد آزادى از این دام مشکل تر مى شود.

پی نوشت:
1. در عبارتى مى خوانیم: «آخِرُ ما یَخْرُجُ مِنْ قُلُوبِ الصِّدّیقینَ حُبُّ الْجاهِ; آخرین چیزى که از دل انسان هاى راستین خارج مى شود جاه طلبى است». (اخلاق در قرآن، جلد 3، صفحه 30).

منبع: 110 سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، آیت الله العظمى مکارم شیرازى دام ظله، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى، قم: انتشارات مدرسه امام علی بن ابی‌طالب علیه السلام، 1384.

منبع (ادامه...)؛
https://rasekhoon.net/hadith/3986/page5


سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم,

دنیا و آخرت از منظر امام علی علیه السلام ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة


دنیا و آخرت از منظر امام علی علیه السلام
امام علی علیه السلام فرمودند:
ما بَعُدَ کائِنٌ وَ ما قَرُبَ بائِنٌ؛
آنچه خواهد آمد دور نیست و آنچه جدا شدنى است نزدیک نمى باشد.
بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.


شرح حدیث:
این حدیث در واقع اشاره به دنیا و آخرت دارد; «آخرت» «کائن» است، یعنى خواهد آمد; بنابراین آنچه خواهد آمد بعید و دور از دسترس نمى باشد. امّا «دنیا» به هر حال جدا مى شود و «بائن» است و آنچه جدا شدنى است نزدیک نیست. خلاصه دنیایى که ظاهراً نزدیک است، دور است و جدا شدنى! امّا آخرتى که ظاهراً دور است، نزدیک است و جاودانه!

تعبیراتى که در مورد دنیا و آخرت در آیات قرآن و روایات معصومان (علیهم السلام) آمده، فراوان است و علّت اصرار زیاد روى این مسأله، غفلتى است که متأسّفانه بر ما انسان ها عارض مى گردد.

متأسّفانه منطق برخى از مردم، همانند منطق عمر بن سعد ـ لعنة الله علیه ـ است، آن ها مى گویند: «دنیا نقد است و آخرت نسیه، نقد را نباید به خاطر نسیه رها کرد!»(1).

دنیا نقد و آخرت نسیه است و انسان عاقل نقد را به نسیه نمى فروشد!» (منهاج الدموع، صفحه 291).

در حالى که نه دنیا نقد است و نه آخرت نسیه; بالاترین مقام ها و موقعیّت ها با یک چشم بر هم زدن از بین مى رود. این چه نقد بى ارزش و ناپایدارى است!

در روایت است که «وقتى اهل آخرت به دنیا نگاه مى کنند، تمام عمر دنیا در نظر آن ها به اندازه لحظه دوشیدن شیر از یک شتر بیش تر طول نمى کشد». امّا آخرت جاویدان است و ما باید این حقیقت را قبول کنیم و بدان ایمان بیاوریم و آثار ایمان به آن در اعمال و گفتار و اعتقادات ما ظاهر و آشکار گردد. همان گونه که اگر چراغى در خانه اى روشن شود، نور از تمام منافذ آن خانه به بیرون پرتوافشانى مى کند.

پی نوشت:
1. هنگامى که «ابن زیاد» از «عمر بن سعد» خواست که به جنگ امام حسین (علیه السلام) برود، عمر مهلت خواست که یک شب در این مورد فکر کند، او در آن شب اشعارى در مورد حیرت و سرگردانى خود گفت، که یک بیت آن چنین است:
الا انما الدنیا لخیر معجل
و ما عاقل باع الوجود بدین

منبع: 110 سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، آیت الله العظمى مکارم شیرازى دام ظله، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى، قم: انتشارات مدرسه امام علی بن ابی‌طالب علیه السلام، 1384.

منبع (ادامه...)؛
https://rasekhoon.net/hadith/3986/page5


سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم,

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات 105 الی 110 ... | دنیا را چون منزلى بدان که ... | شهید حاج قاسم سلیمانی: امام کاری کرد کارستان ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

بخش اول مطالب

بخش دوم مطالب

امام جواد (علیه السلام) :

خداوند متعال، به سبب تقوا، بنده اش را از آنچه از عقلش دور مانده ، حفظ می کند و به وسیله ی تقوا او را نسبت به آنچه آن را نمی بیند و ناآگاه است روشن می سازد.

بحار الأنوار ج‏75 ص358

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
اشهدُ انک تشهدُ مقامی
وتسمع کلامی
وتَرُدُ سلامی
وانت حیُُ عند ربک مرزوق
اسئل الله ربی وربک قضاء حوائجی فی الدنیا والاخره

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

شهید عزیز
رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله امام خامنه ای:
هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشم‌نواز و دلنواز است.
یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیائی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفه‌ئی داریم

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

امام خامنه ای:

 با وجود حمایت زیاد از صنعت خودرو در کشور، کیفیت خودرو خوب نیست/ مردم ناراضی‌اند و درست میگویند و حق با مردم است

رهبر انقلاب در دیدار با تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی:

ما در برخی از محصولات داخلی متأسفانه شاهد این هستیم که به کیفیت توجه نمیشود، این خیلی بد است، این همه‌ حمایت در طول این سالها از صنعت خودرو در کشور شده خب کیفیت خودرو خوب نیست، مردم ناراضی‌اند درست هم میگویند، حق با مردم است، یعنی اعتراض مردم به جا است،‌ این صنعت نتوانسته رضایت مشتری را جلب کند.

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

گلایه امام خامنه ای از افزایش قیمت لوازم خانگی:

من گلایه می‌کنم از دوستانی که مسئولان لوازم خانگی هستند. ما از این‌ها حمایت کردیم، اسم آوردیم؛ شنیدم بعضی از اقلام دوبرابر افزایش قیمت پیدا کرده؛ چرا؟! نبایستی با حمایت‌ها این‌جور برخورد بشود.

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۰۵

یَاأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا عَلَیْکُمْ أَنفُسکُمْ لا یَضرُّکُم مَّن ضلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ‏(۱۰۵)

ترجمه:
۱۰۵ -اى کسانى که ایمان آورده ‏اید مراقب خود باشید ، هنگامى که شما هدایت یافتید گمراهى کسانى که گمراه شده ‏اند به شما زیانى نمى‏رساند ، بازگشت همه شما به سوى خدا است و شما را از آنچه عمل مى‏کردید آگاه مى‏سازد .

تفسیر
هر کس مسئول کار خویش است
در آیه قبل سخن از تقلید کورکورانه مردم عصر جاهلیت از نیاکان گمراه ، به میان آمد و قرآن به آنها صریحا اخطار کرد که چنین تقلیدى ، با عقل و منطق سازگار نیست ، به دنبال این موضوع طبعا این سؤال در ذهن آنها مى‏آمد که اگر ما حسابمان را از نیاکانمان در این گونه مسائل جدا کنیم ، پس سرنوشت آنها چه خواهد شد ، به علاوه اگر ما دست از چنان تقلیدى برداریم سرنوشت بسیارى مردم که تحت تاثیر چنین تقالیدى هستند ، چه مى‏شود ، آیه فوق در پاسخ اینگونه سؤالات مى‏گوید : اى کسانى که ایمان آورده‏ اید شما مسئول خویشتنید ، اگر شما هدایت یافتید گمراهى دیگران ( اعم از نیاکان و یا دوستان و بستگان هم عصر شما ) لطمه ‏اى به شما نخواهد زد ( یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم ) .
سپس اشاره به موضوع رستاخیز و حساب و رسیدگى به اعمال هر کس کرده ، مى‏گوید بازگشت همه شما به سوى خدا است ، و به حساب هر یک از شما جداگانه رسیدگى مى‏کند ، و شما را از آنچه انجام مى‏دادید آگاه مى‏سازد.
(الى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون).

پاسخ به یک ایراد
در پیرامون این آیه سر و صداى زیادى براه انداخته‏ اند و بعضى چنین پنداشته ‏اند که میان این آیه و دستور امر به معروف و نهى از منکر که از دستورات قاطع و مسلم اسلامى است یکنوع تضاد وجود دارد ، زیرا این آیه مى‏گوید شما مراقب حال خویشتن باشید ، انحراف دیگران اثرى در وضع شما نمى‏گذارد.
اتفاقا از روایات چنین بر مى‏آید که این نوع سوء تفاهم و اشتباه حتى در عصر نزول آیه براى بعضى از افراد کم اطلاع وجود داشته است ، جبیر بن نفیل مى‏گوید در حلقه جمعى از یاران پیامبر (صلى‏الله‏ علیه ‏وآله‏ وسلّم‏) نشسته بودم و از همه کم سنتر بودم آنها سخن از امر به معروف و نهى از منکر به میان آوردند ، من به میان سخنان آنها پریدم و گفتم مگر خداوند در قرآن نمى‏گوید : یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم ( بنابراین امر به معروف و نهى از منکر چه لزومى دارد ! ) ناگاه همگى یکزبان مرا مورد سرزنش و اعتراض قرار دادند و گفتند : آیه ‏اى از قرآن را جدا مى‏کنى ، بدون اینکه معنى تفسیر آن را بدانى ؟ ! من از گفتار خود سخت پشیمان شدم ، و آنها به مباحثه در میان خود ادامه دادند ، هنگامى که مى‏خواستند برخیزند و مجلس را ترک گویند ، رو به من کرده و گفتند : تو جوان کم سن و سالى هستى و آیه ‏اى از قرآن را بدون اینکه معنى آن را بدانى از بقیه جدا کرده ‏اى ولى شاید به چنین زمانى که مى‏گوئیم برسى که ببینى بخل مردم را فرا گرفته و بر آنها حکومت مى‏کند ، هوى و هوس پیشواى مردم است ، و هر کس تنها راى خود را مى‏پسندد ، در چنان زمانى مراقب خویش باش ، گمراهى دیگران به تو زیانى نمى‏رساند ( یعنى آیه مربوط به چنان زمانى است ) .

بعضى از راحت طلبان عصر ما نیز هنگامى که سخن از انجام دو فریضه بزرگ الهى امر به معروف و نهى از منکر به میان مى‏آید براى شانه خالى کردن از زیر بار مسئولیت به این آیه مى‏چسبند و معنى آن را تحریف مى‏کنند.
در حالى که با کمى دقت مى‏توان دریافت که تضادى در میان این دو دستور نیست ، زیرا : اولا : آیه مورد بحث مى‏گوید حساب هر کس جدا است و گمراهى دیگران مانند نیاکان و غیر نیاکان لطمه‏ اى به هدایت افراد هدایت یافته نمى‏زند حتى اگر برادر هم باشند و یا پدر و فرزند ، بنا بر این شما از آنها پیروى نکنید و خود را نجات دهید ( دقت کنید ) .
ثانیا : این آیه اشاره به موقعى مى‏کند که امر به معروف و نهى از منکر کارگر نمى‏شود ، و یا شرائط تاثیر آن جمع نیست گاهى بعضى از افراد در چنین موقعى ناراحت مى‏شوند که با این حال ، تکلیف ما چیست ؟ قرآن به آنها پاسخ مى‏دهد که براى شما هیچ جاى نگرانى وجود ندارد زیرا وظیفه خود را انجام داده‏ اید ، و آنها نپذیرفته ‏اند و یا زمینه پذیرشى در آنها وجود نداشته است ، بنابراین زیانى از این ناحیه به شما نخواهدرسید.
این معنى در حدیثى که در بالا نقل کردیم و همچنین در بعضى از احادیث دیگر نقل شده است که از پیامبر (صلى‏الله ‏علیه ‏وآله ‏وسلّم‏) درباره این آیه سؤال کردند فرمودند : ایتمروا بالمعروف و تناهوا عن المنکر فاذا رایت دنیا مؤثرة و شحا مطاعا و هوى متبعا و اعجاب کل ذى راى برایه فعلیک بخویصة نفسک و ذر عوامهم ! : امر به معروف کنید و نهى از منکر ، اما هنگامى که ببینید ، مردم دنیا را مقدم داشته و بخل و هوى بر آنها حکومت مى‏کند و هر کس تنها راى خود را مى‏پسندد ( و گوشش بدهکار سخن دیگرى نیست ) به خویشتن بپردازید و عوام را رها کنید .روایات دیگرى نیز به این مضمون نقل شده که همگى همین حقیقت را تعقیب مى‏کند.
فخر رازى چنانکه عادت او است براى پاسخ به سؤال فوق چندین وجه ذکر مى‏کند که تقریبا همه بازگشت به یک چیز یعنى آنچه در بالا آوردیم مى‏کند و گویا او براى تکثیر عدد آنها را از هم جدا کرده است!.
در هر حال شک نیست ، که مساله امر به معروف و نهى از منکر از مهمترین ارکان اسلام است که بهیچ وجه نمى‏توان شانه از زیر بار مسؤلیت آن خالى کرد ، تنها در موردى این دو وظیفه ساقط مى‏شود که امیدى به تاثیر آن نباشد و شرایط لازم در آن جمع نگردد.

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۱۰۶تا۱۰۸

یَاأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا شهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْت حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ أَوْ ءَاخَرَانِ مِنْ غَیرِکُمْ إِنْ أَنتُمْ ضرَبْتُمْ فى الأَرْضِ فَأَصابَتْکُم مُّصِیبَةُ الْمَوْتِ تحْبِسونَهُمَا مِن بَعْدِ الصلَوةِ فَیُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشترِى بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذَا قُرْبىوَ لا نَکْتُمُ شهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَّمِنَ الاَثِمِینَ‏(۱۰۶) فَإِنْ عُثرَ عَلى أَنَّهُمَا استَحَقَّا إِثْماً فَئَاخَرَانِ یَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِینَ استَحَقَّ عَلَیهِمُ الأَوْلَیَانِ فَیُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شهَادَتِهِمَا وَ مَا اعْتَدَیْنَا إِنَّا إِذاً لَّمِنَ الظالِمِینَ‏(۱۰۷) ذَلِک أَدْنى أَن یَأْتُوا بِالشهَادَةِ عَلى وَجْهِهَا أَوْ یخَافُوا أَن تُرَدَّ أَیمَانُ بَعْدَ أَیْمَانهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسمَعُواوَ اللَّهُ لا یهْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ‏(۱۰۸)

ترجمه:
۱۰۶ -اى کسانى که ایمان آورده ‏اید هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد در موقع وصیت باید دو نفر عادل را از میان شما به شهادت بطلبد ، یا اگر مسافرت کردید و مرگ شما را فرا رسد ( و در راه مسلمانى نیافتید ) دو نفر از غیر شما ، و اگر به هنگام اداى شهادت در صدق آنها شک کردید آنها را بعد از نماز نگاه مى‏دارید تا سوگند یاد کنند که ما حاضر نیستیم حق را به چیزى بفروشیم اگر چه در مورد خویشاوندان ما باشد و شهادت الهى را کتمان نمى‏کنیم که از گناهکاران خواهیم بود .
۱۰۷ -و اگر اطلاعى حاصل شود که آن دو مرتکب گناهى شده ‏اند ( و حق را کتمان کرده ‏اند ) دونفر از کسانى که گواهان نخست بر آنها ستم کرده‏ اند به جاى آنها قرار مى‏گیرند و به خدا سوگند یاد مى‏کنند که گواهى ما از گواهى آن دو به حق نزدیکتر است و ما مرتکب تجاوزى نشده‏ ایم که اگر چنین کرده باشیم از ظالمان خواهیم بود.
۱۰۸ -این کار بیشتر سبب مى‏شود که به حق گواهى دهند ( و از خدا بترسند ) و یا ( از مردم ) بترسند که ( دروغشان فاش گردد و ) سوگندهائى جاى سوگندهاى آنها را بگیرد ، و از ( مخالفت ) خدا بپرهیزید و گوش فرا دهید و خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نمى‏کند.

شان نزول:
در مجمع البیان و بعضى تفاسیر دیگر در شان نزول آیات فوق نقل شده است که یک نفر از مسلمانان به نام ابن ابى ماریه به اتفاق دو نفر از مسیحیان عرب به نام تمیم و عدى که دو برادر بودند به قصد تجارت از مدینه خارج شدند در اثناى راه ابن ماریه که مسلمان بود بیمار شد ، وصیتنامه ‏اى نوشت و آن را در میان اثاث خود مخفى کرد ، و اموال خویش را بدست دو همسفر نصرانى سپرد وصیت کرد که آنها را به خانواده او برسانند ، و از دنیا رفت ، همسفران متاع او را گشودند و چیزهاى گرانقیمت و جالب آنرا برداشتند و بقیه را به ورثه باز گرداندند ، ورثه هنگامى که متاع را گشودند ، قسمتى از اموالى که ابن ابى ماریه با خود برده بود در آن نیافتند ، ناگاه چشمان آنها به وصیتنامه افتاد ، دیدند ، صورت تمام اموال مسروقه در آن ثبت است ، مطلب را با آن دو نفر مسیحى همسفر در میان گذاشتند آنها انکار کرده و گفتند : هر چه به ما داده بود به شما تحویل داده ‏ایم ! ناچار به پیامبر (صلى‏الله ‏علیه ‏وآله‏ وسلّم‏) شکایت کردند ، آیات فوق نازل شد و حکم آن را بیان کرد .
ولى از شان نزولى که در کتاب کافى آمده است چنین بر مى‏آید که آنها نخست انکار وجود متاع دیگرى کردند و جریان به خدمت پیامبر (صلى‏الله‏ علیه ‏وآله‏ وسلّم‏) کشیده شد ، و پیامبر (صلى‏الله‏ علیه ‏وآله ‏وسلّم‏) چون دلیلى بر ضد آن دو نفر وجود نداشت ، آنها را وادار به سوگند کرد ، سپس آنها را تبرئه نمود ، اما چیزى نگذشت که بعضى از اموال مورد بحث نزد آن دو نفر پیدا شد و به این وسیله دروغشان اثبات گردید ، جریان به عرض پیامبر (صلى‏الله ‏علیه ‏وآله ‏وسلّم‏) رسید پیامبر (صلى‏الله ‏علیه‏ وآله‏ وسلّم‏) در انتظار ماند تا آیات فوق نازل شد ، سپس دستور داد ، اولیاء میت سوگند یاد کنند ، و اموال را گرفت و به آنها تحویل داد .

تفسیر
از مهمترین مسائلى که اسلام روى آن تکیه مى‏کند ، مساله حفظ حقوق و اموال مردم و به طور کلى اجراى عدالت اجتماعى است ، آیات فوق گوشه‏ اى از دستورات مربوط به این قسمت است ، نخست براى اینکه حقوق ورثه در اموال میت از میان نرود و حق بازماندگان و ایتام و صغار پایمال نشود ، به افراد با ایمان دستور مى‏دهد و مى‏گوید : اى کسانى که ایمان آورده ‏اید ، هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد باید به هنگام وصیت کردن دو نفر از افراد عادل را به گواهى بطلبید و اموال خود را به عنوان امانت براى تحویل دادن به ورثه به آنها بسپارید ( یا ایها الذین آمنوا شهادة بینکم اذا حضر احدکم الموت حین الوصیة اثنان ذوا عدل منکم ) .
منظور از عدل در اینجا همان عدالت به معنى پرهیز از گناه کبیره و مانند آن است ، ولى این احتمال در معنى آیه نیز هست که مراد از عدالت ، امانت در امور مالى و عدم خیانت باشد ، مگر اینکه با دلائل دیگر ثابت شود که شرائط بیشترى در چنین شاهدى لازم است.
و منظور از منکم یعنى از شما مسلمانان ، در مقابل افراد غیر مسلمان
است که در جمله بعد به آنها اشاره شده است.
البته باید توجه داشت که در اینجا بحث از شهادت معمولى و عادى نیست ، بلکه شهادتى است توام با وصایت ، یعنى این دو نفر هم وصیند و هم گواه و اما این احتمال که علاوه بر دو نفر شاهد انتخاب شخص سومى به عنوان وصى در اینجا لازم است بر خلاف ظاهر آیه و مخالف شان نزول است ، زیرا در شان نزول خواندیم که ابن ابى ماریه تنها دو نفر همسفر داشت که آنها را به عنوان وصى و گواه بر میراث خود انتخاب کرد .
سپس اضافه مى‏کند : اگر در مسافرتى باشید و مصیبت مرگ براى شما فرا رسد ( و از مسلمانان وصى و شاهدى پیدا نکنید ) دو نفر از غیر مسلمانها را براى این منظور انتخاب نمائید ( او آخر ان من غیر کم ان انتم ضربتم فى الارض فاصابتکم مصیبة الموت ) .
گرچه در آیه سخنى از این موضوع که انتخاب وصى و شاهد از غیر مسلمانها مشروط به عدم دسترسى به مسلمانان است دیده نمى‏شود ولى روشن است که منظور در صورتى است که دسترسى به مسلمان نباشد و ذکر قید مسافرت نیز به همین جهت است ، همچنین کلمه او گرچه معمولا براى تخییر است ولى در اینجا - مانند بسیارى از موارد دیگر - منظور ترتیب مى‏باشد ، یعنى نخست از مسلمانان و اگر ممکن نشد از غیر مسلمانان انتخاب کنید.
ذکر این نکته نیز لازم است که منظور از غیر مسلمانان تنها اهل کتاب یعنى یهود و نصارى مى‏باشد زیرا اسلام براى مشرکان و بت پرستان در هیچ مورد اهمیتى قائل نشده است .
سپس دستور مى‏دهد که به هنگام اداى شهادت باید آن دو نفر را بعد از نماز - در زمینه تردید و شک - وادار کنند که به نام خدا سوگند یاد کنند ( تحبسونهما من بعد الصلوة فیقسمان بالله ان ارتبتم).
و باید شهادت آنها به اینگونه بوده باشد که بگویند ما حاضر نیستیم حق را به منافع مادى بفروشیم و بناحق گواهى دهیم ، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد ( لا نشترى به ثمنا و لو کان ذا قربى).
و ما هیچگاه شهادت الهى را کتمان نمى‏کنیم که در این صورت از گناهکاران خواهیم بود ( و لا نکتم شهادة الله انا اذا لمن الاثمین).
باید توجه داشت که : اولا این تشریفات براى اداى شهادت در زمینه شک و تردید و اتهام است.
ثانیا به مقتضاى ظاهر آیه فرقى در میان مسلمان و غیر مسلمان از این نظر نیست و در حقیقت یکنوع محکم کارى براى حفظ اموال ، در زمینه اتهام مى‏باشد و این هیچگونه منافاتى با قبول شهادت عدلین بدون سوگند ندارد ، زیرا این حکم مربوط به مورد عدم اتهام است بنابراین نه حکم آیه نسخ شده است و نه اختصاص به غیر مسلمانان دارد ( دقت کنید ) .
ثالثا منظور از نماز در مورد غیر مسلمانان قاعدتا نمازهاى خود آنها است ؟ که در آنها ایجاد توجه و ترس از خدا مى‏کند و اما در مورد مسلمانان جمعى معتقدند که منظور خصوص نماز عصر است و در بعضى از روایات اهل بیت (علیهم‏ السلام‏) نیز به آن اشاره شده است اما ظاهر آیه مطلق است و هر نمازى را شامل مى‏شود و ممکن است ذکر خصوص نماز عصر در روایات ما جنبه استحبابى داشته باشد زیرا در نماز عصر ، اجتماع بیشترى شرکت مى‏کردند و به علاوه وقت داورى و قضاوت در میان مسلمین بیشتر آن موقع بود.
و رابعا انتخاب وقت نماز براى شهادت به خاطر آن است که روح خدا ترسى به مقتضاى الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر در انسان بیدار مى‏شود ، و موقعیت زمانى و مکانى توجهى در او به سوى حق ایجاد مى‏کند و حتى بعضى از
فقها گفته ‏اند که خوبست براى اداى شهادت اگر در مکه باشند در کنار کعبه در میان رکن و مقام که جایگاه بسیار مقدسى است و اگر در مدینه باشند در کنار منبر پیامبر (صلى‏الله‏ علیه‏ وآله‏ وسلّم‏) این شهادت ادا شود.

و در آیه بعد سخن از موردى به میان آمده که ثابت شود ، دو شاهد مرتکب خیانت و گواهى بر ضد حق شده ‏اند - همانطور که در شان نزول آیه آمده بود - در چنین موردى دستور مى‏دهد که : اگر اطلاعى حاصل شود که آن دو نفر مرتکب گناه و جرم و تعدى شده ‏اند و حق را پایمال کرده ‏اند ، دو نفر دیگر از کسانى که گواهان نخست به آنها ستم کرده‏ اند ( یعنى ورثه میت ) بجاى آنها قرار گرفته و براى احقاق حق خود شهادت و گواهى مى‏دهند ( فان عثر على انهما استحقا اثما فاخران یقومان مقامهما من الذین استحق علیهم الاولیان).
مرحوم طبرسى در مجمع البیان معتقد است که این آیه از نظر معنى و اعراب از پیچیده ‏ترین و مشکلترین آیات قرآن است ولى با توجه به دو نکته معلوم مى‏شود که این آیه آنقدر هم پیچیده نیست .
اولا منظور از استحق در اینجا به قرینه کلمه اثم ( گناه ) همان جرم و تجاوز به حق دیگرى است.
و ثانیا اولیان در اینجا به معنى اولان است یعنى آن دو شاهدى که در آغاز مى‏بایست شهادت بدهند و از راه راست منحرف شده‏ اند.
بنابراین معنى آیه چنین مى‏شود که اگر اطلاعى حاصل شد که دو شاهد نخستین ، مرتکب خلافى شده ‏اند ، دو نفر دیگر جاى آنها را مى‏گیرند از همان کسانى که دو شاهد نخست بر آنها تجاوز کرده ‏اند.
و در ذیل آیه وظیفه دو شاهد دوم را چنین بیان مى‏کند که آنها باید به خدا سوگند یاد کنند که گواهى ما از گواهى دو نفر اول شایسته ‏تر و به حق نزدیکتر است و ما مرتکب تجاوز و ستمى نشده ‏ایم و اگر چنین کرده باشیم از ظالمان و ستمگران خواهیم بود ( فیقسمان بالله لشهادتنا احق من شهادتهما و ما اعتدینا انا اذا لمن الظالمین).
در حقیقت اولیاى میت روى اطلاعاتى که از جلوتر درباره اموال و متاع او بهنگام مسافرت یا غیر مسافرت داشته ‏اند گواهى مى‏دهند که دو شاهد نخست مرتکب ظلم و خیانت شده ‏اند و این شهادت جنبه حسى پیدا مى‏کند نه حدسى و از روى قرائن .
در آخرین آیه مورد بحث در حقیقت فلسفه احکامى را که در زمینه شهادت در آیات قبل گذشت بیان مى‏کند که : اگر طبق دستور بالا عمل شود یعنى دو شاهد را بعد از نماز و در حضور جمع به گواهى بطلبند ، و در صورت بروز خیانت آنها ، افراد دیگرى از ورثه جاى آنها را بگیرند و حق را آشکار سازند ، این برنامه سبب مى‏شود که شهود در امر شهادت دقت به خرج دهند و آن را بر طبق واقع - به خاطر ترس از خدا یا به خاطر ترس از خلق خدا - انجام دهند ( ذلک ادنى ان یاتوا بالشهادة على وجهها او یخافوا ان ترد ایمان بعد ایمانهم ) .
در حقیقت این کار سبب مى‏شود که حد اکثر ترس از مسئولیت در برابر خدا و یا بندگان خدا در آنها بیدار گردد و از محور حق منحرف نشوند.
و در آخر آیه براى تاکید روى تمام احکام گذشته دستور مى‏دهد : پرهیزگارى پیشه کنید و گوش به فرمان خدا فرا دهید و بدانید خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نخواهد کرد ( و اتقوا الله و اسمعوا و الله لا یهدى القوم الفاسقین)

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

امام حسن (علیه‌السلام) :

هرڪس خدا را #بندگی ڪند خداوند همه چیز را بنده او گرداند.

تنبه الخواطر ، ج۲ ، ص ۱۰۸

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

شهید حاج قاسم سلیمانی:

امام، رضوان الله تعالی علیه، رحمة الله علیه، که خداوند او را با انبیاء و اولیا قرین رحمت کند، حق بزرگی به گردن همه‌ی ما و شما دارد. امام کاری کرد کارستان

هیچ عالمی در تاریخ شیعه، هیچ مرجعی در تاریخ شیعه، نه دیروز و نه امروز، قادر نبود کاری که امام انجام داد، انجام دهد. امام در اوج ناباوری، حتی در زمان مخالفت بعضی از برجستگان عالم تشیع، امام تاسیس حکومت اسلامی را در فکر پروراند و در اولین فرصت به مورد اجرا گذاشت.

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۰۹

یَوْمَ یجْمَعُ اللَّهُ الرُّسلَ فَیَقُولُ مَا ذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لا عِلْمَ لَنَاإِنَّک أَنت عَلَّامُ الْغُیُوبِ‏(۱۰۹)

ترجمه:
۱۰۹ -از آن روز بترسید که خداوند پیامبران را جمع مى‏کند و به آنها مى‏گوید مردم در برابر دعوت شما چه پاسخى دادند ؟ مى‏گویند ما چیزى نمى‏دانیم تو خود از تمام پنهانیها آگاهى.

تفسیر
این آیه در حقیقت مکملى براى آیات قبل است ، زیرا در ذیل آیات گذشته که مربوط به مساله شهادت حق و باطل بود ، دستور به تقوا و ترس از مخالفت فرمان خدا داده شد ، در این آیه مى‏گوید : از آن روز بترسید که خداوند پیامبران را جمع مى‏کند و از آنها درباره رسالت و ماموریتشان سؤال مى‏کند و مى‏گوید مردم در برابر دعوت شما چه پاسخى گفتند ( یوم یجمع الله الرسل فیقول ما ذا اجبتم ) .
آنها از خود نفى علم کرده و همه حقایق را موکول به علم پروردگار کرده مى‏گویند : خداوندا ! ما علم و دانشى نداریم ، تو آگاه بر تمام غیوب و پنهانیها هستى ( قالوا لا علم لنا انک انت علام الغیوب). و به این ترتیب سر و کار شما با چنین خداوند علام الغیوب و با چنین دادگاهى است ، بنابراین در گواهیهاى خود مراقب حق و عدالت باشید.
در اینجا دو سؤال پیش مى‏آید نخست اینکه از آیات دیگر قرآن استفاده مى‏شود که پیامبران شاهدان و گواهان بر امت خویشند در حالى که ازآیه فوق بر مى‏آید که آنها از خود نفى علم مى‏کنند و همه چیز را به خدا وامى‏گذارند.
ولى میان این دو تضاد و اختلافى نیست ، بلکه مربوط به دو مرحله است ، در نخستین مرحله که آیه مورد بحث اشاره به آنست ، انبیاء در پاسخ سؤال پروردگار اظهار ادب کرده ، و از خود نفى علم نموده ، و همه چیز را موکول به علم خدا مى‏کنند ، ولى در مراحل بعد آنچه را مى‏دانند در مورد امت خود بازگو مى‏کنند و گواهى مى‏دهند ، این درست به آن مى‏ماند که گاهى استاد به شاگرد خود مى‏گوید که پاسخ فلان شخص را بده ، شاگرد نخست اظهار ادب کرده و علم خود را در برابر علم او هیچ توصیف مى‏کند و پس از آن آنچه را مى‏داند مى‏گوید .
دیگر اینکه چگونه انبیا از خود نفى علم مى‏کنند با اینکه آنها علاوه بر علم عادى بسیارى از حقایق پنهانى را از طریق تعلیم پروردگار مى‏دانند ؟ ! گرچه در پاسخ این سؤال مفسران بحثهاى گوناگونى دارند ، ولى به عقیده ما روشن است که منظور انبیاء آن است که علم خود را در برابر علم خدا هیچ بشمرند و در حقیقت چنین است ، هستى ما در برابر هستى بى‏پایان او چیزى نیست و علم ما در برابر علم او علم محسوب نمى‏شود ، و خلاصه ممکن هر چه باشد در برابر واجب چیزى ندارد و به تعبیر دیگر : دانش انبیاء اگر چه در حد خود دانش قابل ملاحظه ‏اى است ولى با مقایسه به دانش پروردگار چیزى محسوب نمى‏شود .
و در حقیقت عالم واقعى کسى است که در همه جا و هر زمان حاضر و ناظر و از پیوند تمام ذرات عالم با خبر و از تمام خصوصیات این جهان که یک واحد بهم پیوسته است آگاه باشد ، و این صفت مخصوص ذات پاک خدا است.
از آنچه گفتیم روشن مى‏شود که این آیه دلیل بر نفى هر گونه علم غیب از پیامبران و امامان نمى‏شود ، آنچنانکه بعضى پنداشته ‏اند ، زیرا علم غیب بالذات مربوط به کسى است که همه جا و هر زمان حاضر است ، و غیر او بالذات چنین علمى را ندارد بلکه آنچه را خدا از غیب به او تعلیم داده است مى‏داند ، شاهد این سخن آیات متعددى از قرآن است ، از جمله در سوره جن آیه 26 مى‏خوانیم عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول : خداوند عالم الغیب است و هیچکس را از علم غیب خود آگاه نمى‏کند مگر رسولانى را که برگزیده است و در سوره هود آیه 49 مى‏خوانیم : تلک من انباء الغیب نوحیها الیک : اینها از خبرهاى غیبى است که ما به تو وحى مى‏فرستیم.
از این آیات و مانند آن استفاده مى‏شود که علم غیب مخصوص ذات خدا است ولى به هر کس آنچه صلاح ببیند تعلیم مى‏دهد و کمیت و کیفیت آن مربوط به خواست و مشیت او است.
 

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند :

رحم اللّه امرء علم انّ نفسه خطاه الی اجله، فبادر عمله و قصّر امله

خدا رحمت کند کسی را که بداند نفسهای او گامهایی است که به سوی مرگ بر میدارد، پس شتاب کند در عمل، و کوتاه کند آرزویش را

غررالحکم ، باب العمر

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۱۰

إِذْ قَالَ اللَّهُ یَاعِیسى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکرْ نِعْمَتى عَلَیْک وَ عَلى وَالِدَتِک إِذْ أَیَّدتُّک بِرُوح الْقُدُسِ تُکلِّمُ النَّاس فى الْمَهْدِ وَ کهْلاًوَ إِذْ عَلَّمْتُک الْکتَاب وَ الحِْکْمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الانجِیلَ وَ إِذْ تخْلُقُ مِنَ الطینِ کَهَیْئَةِ الطیرِ بِإِذْنى فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طیرَا بِإِذْنىوَ تُبرِئُ الأَکمَهَ وَ الأَبْرَص بِإِذْنىوَ إِذْ تخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنىوَ إِذْ کفَفْت بَنى إِسراءِیلَ عَنک إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنهُمْ إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُّبِینٌ‏(۱۱۰)

ترجمه:
۱۱۰ -بیاد آور هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت متذکر نعمتى که بر تو و مادرت دادم باش ، زمانى که تو را بوسیله روح القدس تقویت کردم که در گاهواره و به هنگام بزرگى با مردم سخن مى‏گفتى ، و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل بر تو آموختم ، و هنگامى که به فرمان من از گل چیزى بصورت پرنده مى‏ساختى و در آن مى‏دمیدى و به فرمان من پرنده ‏اى مى‏شد و کور مادرزاد و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من شفا مى‏دادى ، و مردگان را ( نیز ) به فرمان من زنده مى‏کردى ، و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رسانیدن به تو باز داشتم در آن موقع که دلایل روشن براى آنها آوردى ولى جمعى از کافران آنها گفتند اینها جز سحر آشکار نیست .

تفسیر
مواهب الهى بر مسیح
این آیه و آیات بعد تا آخر سوره مائده مربوط به سرگذشت حضرت مسیح (علیه‏ السلام‏) و مواهبى است که به او و امتش ارزانى داشته که براى بیدارى و آگاهى مسلمانان در اینجا بیان شده است .
نخست مى‏گوید : بیاد بیاور هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم فرمود : نعمتى را که بر تو و بر مادرت ارزانى داشتم متذکر باش ( اذ قال الله یا عیسى ابن مریم اذکر نعمتى علیک و على والدتک).
طبق این تفسیر ، آیات فوق بحث مستقلى را شروع مى‏کند که براى مسلمانان جنبه تربیتى دارد و مربوط به همین دنیا است ، ولى جمعى از مفسران مانند طبرسى و بیضاوى و ابو الفتوح رازى این احتمال را داده‏ اند که آیه دنباله آیه قبل و مربوط به سؤالات و سخنانى باشد که خداوند با پیامبران در روز قیامت خواهد داشت ، و بنابراین قال که فعل ماضى است در اینجا به معنى یقول که فعل مضارع است مى‏باشد ، ولى این احتمال مخالف ظاهر آیه است ، بخصوص اینکه معمولا شمردن نعمتها براى کسى به منظور زنده کردن روح شکرگزارى در او است ، در حالى که در قیامت این مساله مطرح نیست .
سپس به ذکر مواهب خود پرداخته ، نخست مى‏گوید تو را با روح القدس تقویت کردم ( اذ ایدتک بروح القدس).
درباره معنى روح القدس در جلد اول صفحه 236 مشروحا بحث شد و خلاصه یک احتمال این است که مراد از آن فرشته وحى جبرئیل مى‏باشد و احتمال دیگر اینکه منظور همان نیروى غیبى است که عیسى را براى انجام معجزات و تحقق بخشیدن به رسالت مهمش تقویت مى‏کرد ، این معنى در غیر انبیاء نیز به درجه ضعیفتر وجود دارد .
دیگر از مواهب الهى بر تو این است که به تایید روح القدس با مردم در گهواره و به هنگام بزرگى و پختگى سخن مى‏گفتى ( تکلم الناس فى المهد و کهلا).
اشاره به اینکه سخنان تو در گاهواره همانند سخنان تو در بزرگى ، پخته و حساب شده بود ، نه سخنان کودکانه و بى ارزش.
دیگر اینکه کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو تعلیم دادم ( و اذ علمتک الکتاب و الحکمة و التوریة و الانجیل ) .
ذکر تورات و انجیل بعد از ذکر کتاب با اینکه از کتب آسمانى است ، در حقیقت از قبیل تفصیل بعد از اجمال است.
دیگر از مواهب اینکه از گل به فرمان من چیزى شبیه پرنده مى‏ساختى سپس در آن مى‏دمیدى و به اذن من پرنده زنده‏ اى مى‏شد ( و اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنى فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنى).
دیگر اینکه : کور مادرزاد و کسى که مبتلا به بیمارى پیسى بود به اذن من شفا مى‏دادى ( و تبرء الاکمه و الابرص باذنى).
و نیز مردگان را به اذن من زنده مى‏کردى ( و اذ تخرج الموتى باذنى ) .
و بالاخره یکى دیگر از مواهب من بر تو این بود که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو باز داشتم در آن هنگام که کافران آنها در برابر دلائل روشن تو بپاخاستند و آنها را سحر آشکارى معرفى کردند من در برابر اینهمه هیاهو و دشمنان سر سخت و لجوج تو را حفظ کردم تا دعوت خود را پیش ببرى ( و اذ کففت بنى اسرائیل عنک اذ جئتهم بالبینات فقال الذین کفروا منهم ان هذا الا سحر مبین).
قابل توجه اینکه در این آیه چهار بار کلمه باذنى ( به فرمان من ) تکرار شده است ، تا جائى براى غلو و ادعاىالوهیت در مورد حضرت مسیح (علیه‏السلام‏) باقى نماند ، یعنى آنچه او انجام مى‏داد گرچه بسیار عجیب و شگفت ‏انگیز بود ، و به کارهاى خدائى شباهت داشت ولى هیچیک از ناحیه او نبود بلکه همه از ناحیه خدا انجام مى‏گرفت ، او بنده ‏اى بود سر بر فرمان خدا و هر چه داشت از طریق استمداد از نیروى لا یزال الهى بود.
ممکن است گفته شود تمام این مواهب مربوط به مسیح (علیه ‏السلام‏) بوده است چرا در این آیه براى مادرش مریم نیز موهبت شمرده است ؟ پاسخ اینکه مسلم است هر موهبتى به فرزند برسد در حقیقت به مادر او هم رسیده است زیرا هر دو از یک اصلند و ساقه و ریشه یک درخت .
ضمنا همانطور که در ذیل آیه 49 سوره آل عمران یادآور شدیم این آیه و مانند آن از دلائل روشن ولایت تکوینى اولیاى خدا است ، زیرا در سرگذشت مسیح زنده کردن مردگان ، و شفاى کور مادرزاد ، و بیمار غیر قابل علاج ، به شخص مسیح (علیه ‏السلام‏) نسبت داده شده ، منتها به اذن و فرمان خدا.
از این تعبیر استفاده مى‏شود که ممکن است خداوند چنین قدرتى را براى تصرف در عالم تکوین در اختیار کسى بگذارد که گاه گاه چنین اعمالى را انجام دهد ، و تفسیر این آیه به دعا کردن انبیاء ، و اجابت دعاى آنها از ناحیه خدا کاملا بر خلاف ظواهر آیات است .
و منظور ما از ولایت تکوینى اولیاى خدا چیزى جز آنکه در بالا ذکر شد نمى‏باشد ، زیرا دلیلى بر بیش از این مقدار نداریم ، ( براى توضیح بیشتر به جلد دوم صفحه 422 مراجعه نمائید).

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

 امام باقر(علیه السلام) فرمودند :

دنیا را چون منزلى بدان که در آن فرود آمده اى و سپس از آن مى کوچى

یا مانند مالى بدان که در عالم خواب یافته اى و چون بیدار شوى خبرى از آن نیست .

من این را به عنوان مَثَل برایت گفتم ؛ زیرا دنیا در نظر خردمندان و خداشناسان همانند جابه جا شدن سایه هاست.

الکافی ج۲ ص۱۳۳

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

زینب کبری، نوری شد و درخشید
رهبر انقلاب: بعد از شهادت حسین‌بن‌علی هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسانهای تاریخ بشریت - یعنی پیامبران - میتوانند به آن‌جا برسند. ۱۳۷۰/۰۸/۲۲

شهید عباس بابا پیرعلی

شهید عبدالمجید قشونی

بخش سوم مطالب

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید

سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

منبع (ادامه مطلب ...)

https://www.leader.ir/

 

مجموعه ویژه نامه های ماه مبارک رمضان

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/

https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا