السلام علیک یا فاطمة الزهراء (س)

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

السلام علیک یا فاطمة الزهراء (س)

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

همیشه درراه حق و ولایت و رهبری و انقلاب قدم بردارید و حافظ خون شهدا باشید تا بتوانید ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

ویژه نامه رحلت حضرت زینب سلام الله علیها

ویژه نامه بزرگداشت حضرت شاه چراغ (ع)

تفسیر صفحۀ ۴۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۰ - تفسیر نور:

«وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی‏ کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» و (به یاد آور) هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می‌‏کنی؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده‏‌ای؟ عرض کرد: چرا، ولی برای آنکه قلبم آرامش یابد.

(خداوند) فرمود: چهار پرنده (طاووس، خروس، کبوتر و کلاغ) «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۸۰» را برگیر و آنها را نزد خود جمع و قطعه‌قطعه کن (و درهم بیامیز).

سپس بر هر کوهی قسمتی از آنها را قرار ده، آن‌گاه پرندگان را بخوان، به‌سرعت به سوی تو بیایند و بدان که خداوند توانای حکیم است.

در حدیث می‌‌خوانیم که اجزای مخلوط شده را بر سر ده کوه قرار داد. «کافی، ج ۸، ص ۳۰۵»
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۰:

تنها از یگانه اَبَرمرد تاریخ پس از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله، یعنی علی علیه‌السّلام نقل شده است که فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» اگر پرده‌‌ها کنار روند، بر یقین من افزوده نمی‌‏شود. «غررالحکم و تفسیر روح‌البیان، ج ۱، ص ۴۱۶»

ولی سایر مردمان همه دوست دارند که شنیده‌ها و حتّی باورهای خود را به صورت عینی مشاهده نمایند.

چنان که همه می‌‏دانند قند را از چغندر می‌گیرند، ولی دوست دارند چگونگی آن را مشاهده کنند.

در تفاسیر آمده است: حضرت ابراهیم از کنار دریایی می‌‏گذشت، مرداری را دید که در کنار دریا افتاده و قسمتی از آن در آب و قسمتی دیگر در خشکی است و پرندگان و حیوانات دریایی، صحرایی و هوایی از هر سو آن را طعمۀ خود قرار داده‌‏اند.

حضرت با خود گفت: اگر این اتّفاق برای انسان رخ دهد و ذرّاتِ بدن انسان در بین جانداران دیگر پخش شود، در قیامت آنها چگونه یک جا جمع و زنده می‌شوند.

لذا از خداوند درخواست کرد که نحوۀ زنده شدن مردگان را مشاهده کند. خداوند نیز با این نمایش، ابراهیم را به نور یقین و اطمینان رهسپار نمود.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۰:

۱. زنده کردن مردگان، از شئون ربوبیّت خداوند است. «رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ»

۲. برای آموزش عمیق، استفاده از نمایش و مشاهدات حسی لازم است. «أَرِنِی»

۳. کشف و شهود تنها برای کسانی است که مراتبی از علم، ایمان و استدلال را طی کرده باشند. درخواست «أَرِنِی» ابراهیم پاسخ داده می‌شود؛ نه هر کس دیگر.

۴. در پی آن باشیم که ایمان و یقین خود را بالا برده تا به مرز اطمینان برسیم. پژوهش و کنجکاوی یک ارزش است. «لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»

۵. ایمان، دارای مراحل و درجاتی است. «لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»

۶. قلب، مرکز آرامش است. «لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»

۷. اولیای خدا، قدرت تصرّف در هستی را دارند که به آن ولایت تکوینی گفته می‌‏شود. «ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً»

۸. معاد، جسمانی است و در قیامت بازگشت روح به همین ذرات بدن خواهد بود. «یَأْتِینَکَ سَعْیاً»
تفسیر صفحۀ ۴۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۱ - تفسیر نور:

«مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» مثل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌‏کنند، همانند بذری است که هفت‌خوشه برویاند و در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد (و شایستگی داشته باشد،) دو یا چند برابر می‌‏کند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۱:

سفارش به انفاق و منع از اسراف و تبذیر، بهترین راه برای حلّ اختلافات طبقاتی است.

همچنان که پیدایش و گسترش ربا، زمینه‌ساز و به‌وجود‌آورندۀ طبقات است. لذا در قرآن آیات لزوم اتفاق و تحریم ربا در کنار هم آمده است. «تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۴۰۶»

هر دانه‌‏ای، در هر زمینی، هفت خوشه که در هر خوشه صد دانه باشد نمی‏‌رویاند، بلکه باید دانه، سالم و زمین، مستعد و زمان، مناسب و حفاظت، کامل باشد. همچنین انفاق مال حلال، با قصد قربت، بدون منّت و با شیوۀ نیکو آن همه آثار خواهد داشت.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۱:

۱. انفاق، تنها پاداش اخروی ندارد، بلکه سبب رشد و تکامل وجودی خود انسان می‏‌گردد. «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ»

۲. ستایش قرآن از کسانی است که انفاق سیرۀ همیشگی آنان باشد. «یُنْفِقُونَ» فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد.

۳. انفاق، زمانی ارزشمند است که در راه خدا باشد. در اسلام اقتصاد از اخلاق جدا نیست. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»

۴. استفاده از مثال‏‌های طبیعی، هرگز کهنه نمی‌‏شود و برای همۀ مردم در هر سن و شرایطی که باشند قابل فهم است. تشبیه مال به بذر و تشبیه آثار انفاق به خوشه‏‌های متعدّد پر دانه. «کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ»

۵. تشویق و وعدۀ پاداش، قوی‌‏ترین عامل حرکت است؛ پاداش هفتصد برابر. «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ»

۶. لطف خداوند، محدودیّت ندارد. «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ» «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»

۷. اگر انفاق مال، تا هفتصد برابر قابلیّت رشد و نمو دارد «کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» پس حساب کسانی که در راه خدا جان خود را انفاق می‌‌کنند چه می‏‌تواند باشد؟! «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»
تفسیر صفحۀ ۴۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۲ - تفسیر نور:

«الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذیً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌‏کنند و سپس به دنبال آنچه انفاق کرده‌‏اند، منّت نمی‌‏گذارند و آزاری نمی‌‏رسانند، پاداش آنها برایشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسی دارند و نه غمگین می‌شوند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۲:

هدف اسلام از انفاق، تنها سیر کردن شکم فقرا نیست، بلکه این کار زیبا باید به دست افراد خوب، یا شیوۀ خوب و همراه با اهداف خوبی باشد.

گاهی انسان گامی برای خدا برمی‌‌دارد و کاری را به نیکی شروع می‌‏کند، ولی به خاطر عوارضی از قبیل غرور یا منّت یا توقّع و یا امثال آن ارزش کار را از بین می‌‏برد.

با منّت، اثر انفاق از بین می‌‏رود، چون هدف از انفاق تطهیر روح از بخل است، ولی نتیجۀ منّت، آلوده‌شدن روح می‌‏باشد.

منّت‌‏گذار، یا درصدد بزرگ کردن خود و تحقیر دیگران است و یا می‌‏خواهد نظر مردم را به خود جلب کند که در هر صورت از اخلاص به دور است.

مگر خداوند به خاطر همۀ نعمت‌هایی که به ما داده بر ما منّت گذاشته تا ما با بخشیدن جزئی از آن بر خلق او منّت بگذاریم.

در مجمع‌البیان حدیثی روایت شده است که رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: خداوند در قیامت به منّت‌‏گذاران، نگاه لطف‌آمیز نمی‌‌‌‌‏کند.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۲:

۱. شروع نیکو کافی نیست؛ اتمام نیکو هم شرط است. «یُنْفِقُونَ»«ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ»«مَنًّا»

۲. اسلام حافظ شخصیّت محرومان و فقراست و کوبیدن شخصیّت فقرا از طریق منّت را سبب باطل شدن عمل می‌‌داند. «لا یُتْبِعُونَ» «مَنًّا وَ لا أَذیً»

۳. اعمال انسان، در یکدیگر تأثیر دارند، یعنی یک عمل می‏‌تواند عمل دیگر را خنثی کند. انفاق برای درمان فقر است، ولی منّت‌گذاری آن را مایۀ درد فقرا می‌‏گرداند. «یُنْفِقُونَ» «لا یُتْبِعُونَ» «مَنًّا وَ لا أَذیً»

۴. خداوند، آیندۀ انفاق‌کننده را تضمین کرده است. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»

۵. کسی که بدون منّت و آزار و فقط برای خدا انفاق می‌کند، از آرامشی الهی برخوردار است. «یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»
تفسیر صفحۀ ۴۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۳ - تفسیر نور:

«قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها أَذیً وَ اللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ» گفتار پسندیده (با نیازمندان) و گذشت (از تندی آنان)، از بخششی که به دنبال آن آزاری باشد، بهتر است. و خداوند بی‏‌نیاز بردبار است.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۳:

رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: اگر سائلی نزد شما آمد، به یکی از این دو روش عمل کنید «بذل یسیر او رد جمیل»؛ یا چیزی که در توان دارید به او عطا کنید، یا به طرز شایسته‌‏ای او را رد نمایید. «تفسیر قرطبی و نمونه، ذیل آیه»

هم‌چنین فرمود: اگر با مال نمی‌‌توانید به مردم رسیدگی کنید، با اخلاق برسید. «تفسیر کاشف، ج ۱، ص ۲۷۲»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۳:

۱. آبرو و شخصیّت فقیر، باارزش‏‌تر از حفظ شکم و شخص فقیر است. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ» «خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ»

۲. فقیر را با محبّت و دلسوزی به کار مفیدی که زندگی او را تأمین کند، راهنمایی کنید. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»«تفسیر پرتوی از قرآن، ذیل آیه»

۳. انفاق باید همراه با اخلاق باشد. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ» «خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ»

۴. گفت‌وگوی خوش با فقیر، موجب تسکین او و عامل رشد انسان است، در حالی که صدقه با منّت، هیچکدام را به همراه ندارد. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ» «خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ»

۵. اگر فقیری به خاطر فشار و تنگدستی، ناروایی گفت او را ببخشید. «مَغْفِرَةٌ»

۶. رعایت عرف جامعه، در سخن و عمل لازم است. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»

۷. خداوند آزاررسانی به فقیر را پاسخ می‌دهد؛ ولی نه با عجله. «حَلِیمٌ»
تفسیر صفحۀ ۴۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۴ - تفسیر نور:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‏ کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلی‏ شَیْ‏ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ» ای کسانی که ایمان آورده‌‌اید! بخشش‌های خود را با منّت و آزار باطل نسازید، همانند کسی که مال خود را برای خودنمایی به مردم، انفاق می‌کند و ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارد. پس مثال او همچون مَثل قطعه سنگ صافی است که بر روی آن (قشر نازکی از) خاک باشد (و بذرهایی در آن افشانده شود) پس رگباری به آن رسد (و همه خاک‌ها و بذرها را بشوید) و آن سنگ را صاف (و خالی از خاک و بذر) رها کند! (ریاکاران نیز) از دستاوردشان، هیچ بهره‌‏ای نمی‌برند و خداوند گروه کافران را هدایت نمی‌کند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۴:

این آیه نیز تشبیهی را با خود دارد و نمایانگر باطن اشخاصی است که به قصد ریا و تظاهر انفاق می‌کنند.

ظاهر عمل اینان همچون خاک، نرم ولی باطن آن چون سنگ، سفت است که قابلیّت نفوذ ندارد. به خاطر سفتی و سختی دل‌های سنگین‏‌شان، از انفاق خود بهره‌‏ای نمی‌‏برند.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۴:

۱. منّت‌گذاری و آزار فقیر، پاداش انفاق و صدقات را از بین می‌‏برد. «لا تُبْطِلُوا»

۲. ریا، نشانۀ عدم ایمان واقعی به پروردگار و قیامت است. «یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ»

۳. انفاق مهم نیست؛ انگیزه و روحیّۀ انفاق‌کننده مهم است. «رِئاءَ النَّاسِ»

۴. اعمال شخص منّت‌گذار، ریاکار و کافر، تباه است. کلمۀ «فَمَثَلُهُ» قابل تطبیق با هر سه گروه است.

۵. ریاکار، عاقبت رسوا می‌‏شود و حوادث، کاشف حقایق است. «فَتَرَکَهُ صَلْداً»

۶. ریاکار نه تنها از پاداش آخرت محروم است، بلکه رشد روحی را نیز کسب نکرده است. «لا یَقْدِرُونَ عَلی شَیْ‏ءٍ»

۷. منّت‌‏گذار و ریاکار، در مدار کفر و مورد تهدید قرار می‌گیرد. «لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۴۲۱ - ۴۲۶.

امام خامنه ای:

فرهنگ سازی کشور همواره احتیاج به کتاب دارد و به‌رغم گسترش فضای مجازی، کتاب همچنان درجایگاه بسیار والای خود قرار دارد ...

من همواره مردم و به‌خصوص جوانان را به خواندن کتاب توصیه می‌کنم اما امروز تاکید ویژه‌ای بر لزوم کتابخوانی و مطالعه برنامه سازان رسانه‌ای، فعالان در عرصه هنری و هنرهای نمایشی و اهالی مطبوعات دارم ...

۳۰ /دی/ ۱۴۰۳

سعید بن عبدالله حنفی، (شهادت ۶۱ق) از شهدای کربلا. او از شیعیان کوفه بود که برخی نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع) را می‌رساند. سعید همچنین نامه مسلم بن عقیل را به امام رساند و پس از آن با کاروان آن حضرت همراه شد. او در شب عاشورا در حمایت از امام حسین(ع) سخنرانی کرد و سوگند یاد کرد که اگر هفتاد بار سوزانده و سپس زنده شود باز هم از حمایت امام دست بر نخواهد برداشت ...

https://harimeharam.ir/shahid/482

شهید مدافع حرم شهید امیر علی هویدی

شهادت: 1394/08/12 حلب - سوریه

بخشی از وصیت‌نامه:

تنها آرزویم پوشیدن لباس سبز سپاه که همان کفن و لباس شهادتم می‌باشد، شهادت درراه دین مقدس اسلام است و بادلی پر از شوق و عاشقانه عازم مأموریت در کشور سوریه هستم و بسیار خوشحال و شادمان هستم و اگر خدا بپذیرد جانم را در راه دفاع از حرمین شریفین و دین مقدسم تقدیم می‌نمایم ..

ان‌شاءالله این حقیر از سربازان امام زمان (عج) باشم و جزء افرادی باشم که در هنگام جان دادن ذکر لبم حسین (ع) باشد و به عشق مولا علی (ع) جان به جانان آفرین تسلیم نمایم ..

از خانواده خودم و برادران پاسدار خودم و همه شما خواستارم که همیشه درراه حق و ولایت و رهبری و انقلاب قدم بردارید و حافظ خون شهدا باشید تا بتوانید پرچم اسلام را به دست صاحب حقش امام زمان (عج) بدهید ...

https://harimeharam.ir/shahid/488

شهید مدافع حرم شهید محسن فرامرزی گرگان

شهادت : 1394/09/30 حلب - سوریه

بخشی از وصیت‌نامه:

خدا را سپاس که به ما ولایت امیرالمومنین علی (علیه السلام) و ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) را روزی نمود و ما را از شیعیان قرار داد و در عصر غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) پس از انقلاب حضرت روح الله رهبری وارسته و فرزانه همچون سید علی حسینی الخامنه‌ای (دام البقائه و عزه) را جهت زعامت این امت اعطاء نمود ...

... از شما می‌خواهم به نماز اول وقت بسیار اهمیت دهید و همواره تلاش نمائید افرادی مثمر ثمر برای اسلام و جامعه مسلین باشید. از دختر عزیزم میخواهم همواره در حفظ حجاب زینبی (سلام الله علیها) کوشا باشد ...

شهید حسین ریوندی

شهید کمال خداکرمی

شهید شعبان کامکار

شهید خسرو هژبری

شهید خسرو خودخواه ماسوله

شهید محسن چاردولی

شهید مهدی غلامزاده

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

برادران! خواهران! جنگی که در حال حاضر درگیر آن هستیم بین اسلام و کفر است و اگر ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

ویژه نامه میلاد حضرت علی اصغر علیه السلام

تفسیر صفحۀ ۴۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۷ - تفسیر نور:

«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاریکی‌‏ها (ی گوناگون) بیرون و به سوی نور می‌‏برد. لکن سرپرستان کفّار، طاغوت‌‏ها هستند که آنان را از نور به تاریکی‌‏ها سوق می‌دهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۷:

در آیۀ قبل خواندیم که او مالک همه‌چیز است «لَهُ ما فِی السَّماواتِ» و در این آیه می‌خوانیم: نسبت او به مؤمنان، نسبت خاص و ولایی است. «وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا»گوشه‏‌ای از سیمای کسانی که ولایت خدا را پذیرفته‌اند.

آن که ولایت خدا را پذیرفت، کارهایش رنگ خدایی پیدا می‌‏کند. «صِبْغَةَ اللَّهِ» «بقره، ۱۳۸»

برای خود رهبری الهی برمی‏‌گزیند. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً» «بقره، ۲۴۷»

راهش روشن، آینده‏‌اش معلوم و به کارهایش دلگرم است. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ» «یونس، ۹»، «إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» «بقره، ۱۵۶»، «لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» «یوسف، ۵۶»

در جنگ‏‌ها و سختی‌‏ها به یاری خدا چشم دوخته و از قدرت‌های غیر خدایی نمی‌هراسد. «فَزادَهُمْ إِیماناً» «بقره، ۱۷۳»

از مرگ نمی‌‏ترسد و کشته شدن در تحت ولایت الهی را سعادت می‌داند. امام حسین علیه‌السّلام فرمود: «انی لا اری الموت الا سعادة» «بحار، ج ۴۴، ص ۱۹۲»

تنهایی در زندگی برای او تلخ و ناگوار نیست، چون می‌داند او زیر نظر خداوند است. «إِنَّ اللَّهَ مَعَنا» «توبه، ۴۰»

از انفاق و خرج کردن مال نگران نیست، چون مال خود را به ولی خود می‌سپارد. «یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» «بقره، ۲۴»

تبلیغات منفی در او بی‌اثر است، چون دل به وعده‌‏های حتمی الهی داده است: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» «اعراف، ۱۲۸»

غیر از خدا همه چیز در نظر او کوچک است. امام علی علیه‌السّلام فرمود: «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم» «نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۳»

از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمی‌‏شود، چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط به آن می‌‏اندیشد. و اگر صدها راه درآمد برایش باز شود تنها با معیار الهی آن راهی را انتخاب می‌کند که خداوند معیّن کرده است. «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ» «مائده، ۴۴ و ۴۵»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۷:

۱. مؤمنان، یک سرپرست دارند که خداست و کافران سرپرستان متعدّد دارند که طاغوت‌ها باشند و پذیرش یک سرپرست آسان‌‌تر است.

یوسف علیه‌السّلام نیز در دعوت کفّار به همین معنا استدلال کرد: «أ أربابٌ متفرّقون خیرٌ أم اللَّه الواحد القهّار» آیا صاحبان متعدّد و پراکنده بهترند یا خدای یگانه و قدرتمند؟! «یوسف، ۳۹»

دربارۀ مؤمنان می‌‏فرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ» امّا دربارۀ کفّار می‏‌فرماید: «أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

۲. آیۀ قبل فرمود: «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» این آیه نمونه‌‏ای از رشد و غَی را بیان می‌کند که ولایت خداوند، رشد و ولایت طاغوت انحراف است. «اللَّهُ وَلِیُّ» «أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

۳. راه حق یکی است؛ ولی راه‌های انحرافی متعدّد. قرآن دربارۀ راه حق کلمۀ نور را به کار می‌برد، ولی از راه‌های انحرافی و کج، به ظلمات و تاریکی‌ها تعبیر می‌‏کند. «النُّورِ»، «الظُّلُماتِ»

۴. راه حق، نور است و در نور امکان حرکت، رشد، امید و آرامش وجود دارد . «النُّورِ»

۵. مؤمن در بن‌بست قرار نمی‌گیرد. «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ»

۶. طاغوت‌‏ها در فضای کفر و شرک قدرت مانور دارند. «الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

۷. هر کس تحت ولایت خداوند قرار نگیرد، خواه‌ناخواه طاغوت‌‏ها بر او ولایت می‌‏یابند. «اللَّهُ وَلِیُّ»«أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

۸. هر ولایتی غیر از ولایت الهی، ولایت طاغوتی است. «اللَّهُ وَلِیُّ» «أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

۹. توجّه به عاقبت طاغوت‌پذیری، انسان را به حق‌پذیری سوق می‏‌دهد. «أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ»
تفسیر صفحۀ ۴۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۸ - تفسیر نور:

«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ قالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ قالَ إِبْراهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» آیا آن کس (نمرود) را که خداوند به او پادشاهی داده بود، ندیدی که با ابراهیم دربارۀ پروردگارش محاجّه و گفت‌وگو می‌‏کرد؟ زمانی که ابراهیم گفت: خدای من کسی است که زنده می‌کند و می‌‏میراند، او گفت: من هم زنده می‌‏کنم و می‏‌میرانم. ابراهیم گفت: خداوند خورشید را از مشرق می‌‏آورد، پس تو (که می‏‌گویی حاکم بر جهان هستی،) خورشید را از مغرب بیاور. (در اینجا بود که) آن مرد کافر مبهوت و وامانده شد. و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی‌‏کند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۸:

در آیۀ قبل خواندیم که خداوند ولیّ مؤمنان است و آنان را از ظلمات خارج و به سوی نور می‌‏برد، این آیه و آیات بعد نمونه‌هایی از ولایت خداوند و بیرون آوردن از ظلمات به نور را مطرح می‌‏کند.

در روایاتِ تاریخی آمده است که نمرود از پادشاهان بابل بود و حکومت مقتدرانه‌‏ای داشت او با حضرت ابراهیم دربارۀ خداوند مباحثه و مجادله کرد.

وقتی حضرت ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من نیز زنده می‌کنم و می‌میرانم. سپس دستور داد دو زندانی را حاضر کردند، یکی را آزاد نمود و دیگری را دستور داد بکشند.

وقتی ابراهیم علیه‌السّلام این سفسطه و مغالطه را مشاهده کرد که این شخص چه برداشتی از زنده‌کردن و میراندن دارد و چگونه می‌‏خواهد افکار دیگران را منحرف کند، فرمود: خداوند طلوع خورشید را از مشرق قرار داده است، اگر تو ادّعا داری که بر جهانِ هستی حکومت داری و همه‌چیز در اختیار و تحت قدرت توست، خورشید را از مغرب بیرون بیاور!

آن موقع بود که نمرود مبهوت ماند و پاسخی جز سکوت نداشت.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۸:

۱. هر کس هر چه دارد از اوست. کافران نیز در دنیا از نعمت‌‏های او بهره‌‏مند می‌‏شوند، ولی از آن سوء‌استفاده می‌‏کنند. «آتاهُ اللَّهُ»

۲. قدرت و حکومت می‌‏تواند عامل استکبار و غرور گردد. «آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ» «أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ»

۳. توجّه به افکار عمومی و قضاوت مردم لازم است. گرچه پدیدۀ حیات یکی از راه‌های خداشناسی است و جواب نمرود صحیح نبود، ولی آن بحث‌‏ها و مجادله‌ها، افکار عمومی را پاسخ نمی‌گفت. «رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ»

۴. مغالطه و سفسطه، ترفند اهل باطل است. «أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ»

۵. حق، اگر منطقی و مستدل ارائه شود، بر باطل پیروز و حاکم است. «فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ»

۶. در مباحثه‌ها از استدلال‌های فطری، عقلی و عمومی استفاده کنید، تا مخالفِ لجوج نیز مقهور و مبهوت شود. «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ»

۷. کافر ظالم است، زیرا به خود و مقام انسانیّت ظلم کرده است. «لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»
تفسیر صفحۀ ۴۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۹ - تفسیر نور:

«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی‏ قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی‏ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلی‏ حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ» یا همانند کسی (عُزَیر) که از کنار یک آبادی عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن بر روی سقف‌هایش فرو ریخته بود (و مردم آن مرده و استخوان‌‏هایشان در هر سو پراکنده بود، او با خود) گفت: خداوند چگونه اینها را پس از مرگ زنده می‌کند؟ پس خداوند او را یک صد سال می‌راند و سپس زنده کرد (و به او) گفت: چقدر درنگ کردی؟ گفت یک روز، یا قسمتی از یک روز را درنگ کرده‌ام!

فرمود: (نه) بلکه یکصد سال درنگ کرده‌‏ای، به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی) نگاه کن (که با گذشت سال‌ها) تغییر نیافته است. و به الاغ خود نگاه کن (که چگونه متلاشی شده است، این ماجرا برای آن است که هم به تو پاسخ گوییم) و (هم) تو را نشانه (رستاخیز) و حجّتی برای مردم قرار می‌‏دهیم.

(اکنون) به استخوان‌ها (ی مَرکب خود) بنگر که چگونه آنها را به‌ هم پیوند می‏‌دهیم و بر آن گوشت می‌‏پوشانیم. پس هنگامی که (این حقایق برای آن مرد خدا) آشکار شد، گفت: (اکنون با تمام وجود) می‌دانم که خداوند بر هر کاری قادر و تواناست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۹:

آیۀ قبل گفت‌وگوی حضرت ابراهیم با نمرود را بازگو کرد که پیرامون توحید گفت‌وگو می‌کردند و هدایت از طریق استدلال بود و ابراهیم با استدلال پیروز شد.

نمونۀ دوّم خروج از ظلمات به نور، در این آیه است که پیرامون معاد گفت‌وگو می‌شود و هدایت از طریق نمایش و به صورت محسوس و عملی صورت می‌‏گیرد.

در تفاسیر و برخی روایات آمده است که نام این شخص «عُزَیْرٌ» بوده است. در تفسیر المیزان می‌‏خوانیم که این شخص باید پیامبر باشد، زیرا خداوند با او سخن گفته است.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۹:

۱. به تمدن‏‌های ویران شده گذشته، باید به دیدۀ عبرت نگریست و درس‌های تازه گرفت. «مَرَّ عَلی‏ قَرْیَةٍ»

۲. هر چند می‌دانید، امّا باز هم علم خود را با تجربه و پرسیدن بالا ببرید. «أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ»

۳. صد سال مردن، برای یک نکته فهمیدن به‌جاست. «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ»

۴. گذشت زمان طولانی، خللی در قدرت خداوند وارد نمی‌آورد. «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ»

۵. رجعت و زنده‌شدن مردگان در همین دنیا و قبل از قیامت قابل قبول است. «فَأَماتَهُ» «بَعَثَهُ»

۶. نمایش، از بهترین راه‌های بیان معارف دینی است. «فَانْظُرْ إِلی‏ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ» «وَ انْظُرْ إِلی‏» «وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ»

۷. با ارادۀ الهی استخوان محکم، متلاشی می‌‏شود، ولی غذایی که زود فاسد می‌شود، صد سال سالم باقی می‌ماند. «لَمْ یَتَسَنَّهْ»

۸. نمایش قدرت پروردگار برای ارشاد و هدایت مردم است، نه برای سرگرمی و یا حتّی قدرت‌نمایی. «وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ»

۹. خداوند صحنه‏‌ای از قیامت را در دنیا آورده است. «فَأَماتَهُ» «ثُمَّ بَعَثَهُ» «وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها»

۱۰. معاد، جسمانی است؛ زیرا اگر معاد روحانی بود، سخن از استخوان به میان نمی‌‏آمد. «وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ»

۱۱. مشت نمونۀ خروار است. خداوند گوشه‌‏هایی از قدرت خود در قیامت را در دنیا به نمایش گذارده است. «فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۴۱۵ - ۴۱۹.

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱۴۸تا۱۵۰

سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَیْءٍ کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ ﴿۱۴۸﴾

۱۴۸- به زودى مشرکان (براى تبرئه خویش) مى گویند اگر خدا مى خواست نه ما مشرک مى شدیم و نه پدران ما، و نه چیزى را تحریم مى کردیم ، کسانى که پیش از آنها بودند نیز همین گونه دروغ مى گفتند و سرانجام (طعم ) کیفر ما را چشیدند، بگو آیا دلیل قاطعى (بر این موضوع ) دارید؟ پس به ما ارائه دهید، شما فقط از پندارهاى بى اساس پیروى مى کنید و تخمینهاى نابجا مى زنید.

The idolaters will say: 'Had Allah willed, neither we nor our fathers would have associated (idols), nor would we have forbidden anything. As such, those who have gone before them belied until they tasted Our Might. Say: 'Have you any knowledge you can bring forth to us? You follow nothing but guessing and you are only speakers of conjecture. ' (148)

قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۱۴۹﴾

۱۴۹ - بگو براى خدا دلیل رسا (و قاطع) است (بطورى که بهانه اى براى هیچکس باقى نمى گذارد) اما اگر او بخواهد همه شما را (از طریق اجبار) هدایت مى کند (ولى چون هدایت اجبارى بى ثمر است این کار را نمى کند.)

Say: 'Allah alone has the conclusive proof. Had He willed, He would have guided you all. ' (149)

قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَکُمُ الَّذِینَ یَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِنْ شَهِدُوا فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ﴿۱۵۰﴾

۱۵۰ - بگو گواهان خود را که گواهى مى دهند خداوند اینها را حرام کرده است ، بیاورید اگر آنها (به دروغ ) گواهى دهند تو با آنها (همصدا نشو و) گواهى مده ، و از هوى و هوس کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و کسانى که به آخرت ایمان ندارند و براى خدا شریک قائلند پیروى مکن .

Say: 'Bring those witnesses of yours who can testify that Allah has forbidden this. ' If they testify to it, do not testify with them, nor follow the wishes of those who belie Our verses, and disbelieve in the Everlasting Life and ascribe equals to their Lord. (150)

تفسیر
فرار از مسئولیت به بهانه جبر
به دنبال سخنانى که از مشرکان در آیات سابق گذشت ، در این آیات اشاره به پاره اى از استدلالات واهى آنان و پاسخ آن شده است :
نخست مى گوید: به زودى مشرکان در پاسخ ایرادات تو در زمینه شرک و تحریم روزى هاى حلال چنین مى گویند که اگر خداوند مى خواست نه ما مشرک مى شدیم و نه نیاکان ما بت پرست بودند، و نه چیزى را تحریم مى کردیم ، پس آنچه ما کرده ایم و مى گوئیم همه خواست او است (سیقول الذین اشرکوا لو شاء الله ما اشرکنا و لا آباؤ نا و لا حرمنا من شى ء).
نظیر این تعبیر در دو آیه دیگر قرآن دیده مى شود، در سوره نحل آیه 35 و قال الذین اشرکوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شى ء نحن و لا آباؤ نا و لا حرمنا من دونه من شى ء و در سوره زخرف آیه 20 و قالوا لو شاء الرحمان ما عبدناهم ، نشان مى دهد که مشرکان مانند بسیارى از گناهکارانى که مى خواهند با استتار تحت عنوان جبر از مسئولیت خلافکاریهاى خود فرار کنند، معتقد به اصل جبر بوده اند، و مى گفتند: هر کارى را ما مى کنیم خواست خدا و مطابق اراده او است ، و اگر نمى خواست چنین اعمالى از ما سر نمى زد، آنها در حقیقت مى خواستند خود را از این همه گناه تبرئه کنند، و گر نه وجدان هر انسان عاقلى گواهى مى دهد که بشر در اعمال خویش آزاد است نه مجبور، به همین دلیل اگر کسى ظلمى در حق او کند، ناراحت مى شود و او را مؤ اخذه مى کند و در صورت توانائى مجازات مى نماید، همه اینها نشان مى دهد که مجرم را در عمل خویش آزاد مى بیند، نه مجبور، و هرگز به این عنوان که عمل او مطابق خواست خدا است ، حاضر
نمى شود از عکس العمل صرف نظر کند. (دقت کنید)
البته این احتمال در معنى آیه نیز هست که آنها مدعى بوده اند سکوت خدا در برابر بت پرستى و تحریم پاره اى از حیوانات ، دلیل بر رضایت او است زیرا اگر راضى نبود مى بایست به نوعى ما را از این کار باز دارد.
و با ذکر جمله و لا آباؤ نا مى خواسته اند به عقاید پوچ خود رنگ قدمت و دوام بدهند و بگویند این چیز تازه اى نیست که ما مى گوئیم ، همواره چنین بوده است .
اما قرآن در پاسخ آنها به طرز قاطعى بحث کرده ، نخست مى گوید: تنها اینها نیستند که چنین دروغهائى را بر خدا مى بندند بلکه جمعى از اقوام گذشته نیز همین دروغها را مى گفتند ولى سرانجام گرفتار عواقب سوء اعمالشان شدند و طعم مجازات ما را چشیدند (کذلک کذب الذین من قبلهم حتى ذاقوا باسنا).
آنها در حقیقت با این گفته هاى خود، هم دروغ مى گفتند و هم انبیاء را تکذیب مى کردند زیرا پیامبران الهى با صراحت بشر را از بت پرستى و شرک و تحریم حلال خداوند باز داشتند نه نیاکانشان گوش دادند و نه اینها، با این حال چگونه ممکن است خدا را راضى به این اعمال دانست ، اگر او به این اعمال راضى بود چگونه پیامبران خود را براى دعوت به توحید مى فرستاد، اصولا دعوت انبیاء خود مهمترین دلیل براى آزادى اراده و اختیار انسان است .
سپس مى گوید: به آنها بگو آیا راستى دلیل قطعى و مسلمى بر این ادعا دارید اگر دارید چرا نشان نمى دهید (قل هل عندکم من علم فتخرجوه لنا)
و سرانجام اضافه مى کند که شما به طور قطع هیچ دلیلى بر این ادعاها
ندارید، تنها از پندارها و خیالات خام پیروى مى کنید (ان تتبعون الا الظن و ان انتم الا تخرصون ).
در آیه بعد براى ابطال ادعاى مشرکان دلیل دیگرى ذکر مى کند، و مى گوید: بگو خداوند دلائل صحیح و روشن در زمینه توحید و یگانگى خویش و همچنین احکام حلال و حرام اقامه کرده است هم به وسیله پیامبران خود و هم از طریق عقل ، به طورى که هیچگونه عذرى براى هیچکس باقى نماند (قل فلله الحجة البالغة )
بنابراین آنها هرگز نمى توانند ادعا کنند که خدا با سکوت خویش ، عقائد و اعمال ناروایشان را امضا کرده است ، و نیز نمى توانند ادعا کنند که در اعمالشان مجبورند، زیرا اگر مجبور بودند، اقامه دلیل و فرستادن پیامبران و دعوت و تبلیغ آنان بیهوده بود، اقامه دلیل ، دلیل بر آزادى اراده است .
ضمنا باید توجه داشت که حجت در اصل از ماده حج به معنى قصد مى باشد و به جاده و راه که مقصود و منظور انسان است محجه گفته مى شود، و به دلیل و برهان نیز حجت ، اطلاق مى گردد زیرا گوینده قصد دارد به وسیله آن مطلب خود را براى دیگران ثابت کند.

و با توجه به معنى بالغة (رسا) روشن مى شود که دلائل خداوند براى بشر از طریق عقل و نقل و بوسیله دانش و خرد، و همچنین فرستادن پیامبران ، از هر نظر روشن و رسا است ، به طورى که جاى هیچگونه تردید براى افراد باقى نماند، و به همین دلیل خدا پیامبران را معصوم از هر گونه خطا و اشتباه قرار داده تا هر گونه تردید و دودلى را از دعوت آنان دور سازد.
و در پایان آیه مى فرماید: خداوند اگر بخواهد، همه شما را از طریق اجبار هدایت خواهد کرد (فلو شاء لهداکم اجمعین )در حقیقت این جمله اشاره به آن است که براى خدا کاملا امکان دارد همه انسانها را اجبارا هدایت کند، آنچنان که هیچکس را یاراى مخالفت نباشد ولى در این صورت نه چنان ایمانى ارزش خواهد داشت و نه اعمالى که در پرتو این ایمان اجبارى انجام مى گردد، بلکه فضیلت و تکامل انسان در آن است که راه هدایت و پرهیزکارى را با پاى خود و به اراده و اختیار خویش بپیماید.
بنابراین هیچگونه منافاتى بین این جمله و آیه سابق که نفى جبر در آن آمده است نیست ، این جمله مى گوید: اجبار کردن بندگان که شما ادعا مى کنید، براى خدا امکان دارد، ولى هرگز چنین نخواهد کرد، چون بر خلاف حکمت و مصلحت آدمى است .
در حقیقت آنها قدرت و مشیت خداوند را بهانه اى براى انتخاب مذهب جبر کرده بودند در حالى که قدرت و مشیت خدا حق است ، ولى نتیجه آن جبر نیست او خواسته است که ما آزاد باشیم و راه حق را به اختیار خود بپیمائیم .
در کتاب کافى از امام کاظم (علیه السلام ) چنین نقل شده است که فرمود:
ان لله على الناس حجتین حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة و اما الباطنة فالعقول
خداوند بر مردم دو حجت دارد، حجت آشکار و حجت پنهان ، حجت آشکار، رسولان و انبیاء و امامانند، و حجت باطنه ، عقول و افکارند.
و در امالى شیخ طوسى از امام صادق (علیه السلام ) چنین نقل شده است که از تفسیر آیه فوق (فلله الحجة البالغة ) از آن حضرت سئوال کردند، حضرت فرمود:
ان الله تعالى یقول للعبد یوم القیامة عبدى اءکنت عالما فان قال نعم ، قال له اءفلا عملت بما علمت ؟ و ان قال کنت جاهلا قال له اءفلا تعلمت حتى تعمل ؟ فیخصمه فتلک الحجة البالغة :
خداوند در روز رستاخیز به بنده خویش مى گوید بنده من ! آیا مى دانستى (و گناه کردى ) اگر بگوید آرى ، مى فرماید چرا به آنچه مى دانستى عمل نکردى ؟ و اگر بگوید نمى دانستم ، مى گوید: چرا یاد نگرفتى تا عمل کنى ؟ در این موقع فرو مى ماند، و این است معنى حجت بالغه .بدیهى است منظور از روایت فوق این نیست که حجت بالغه منحصر در گفتگوى خدا با بندگان در قیامت است ، بلکه خداوند حجتهاى بالغه فراوانى دارد که یکى از مصداقهایش همان است که در حدیث فوق آمده است زیرا دامنه حجتهاى بالغه خداوند وسیع است هم در دنیا و هم در آخرت .
در آیه بعد براى اینکه بطلان سخنان آنها روشنتر شود، و نیز اصول صحیح قضاوت و داورى رعایت گردد، از آنها دعوت مى کند که اگر شهود معتبرى دارند، که خداوند حیوانات و زراعتهائى را که آنها مدعى تحریم آن هستند، تحریم کرده ، اقامه کنند، لذا مى گوید اى پیامبر! به آنها بگو گواهان خود را که گواهى بر تحریم اینها مى دهند بیاورید. (قل هلم شهدائکم الذین یشهدون ان الله حرم هذا).
سپس اضافه مى کند: اگر آنها دسترسى به گواهان معتبرى پیدا نکردند (و قطعا پیدا نمى کنند) و تنها به گواهى و ادعاى خویش قناعت نمودند، تو هرگز با آنها همصدا نشو و مطابق شهادت و ادعاى آنان گواهى مده . (فان شهدوا فلا تشهد معهم )
از آنچه گفته شد، روشن مى شود که در مجموع آیه هیچگونه تضادى وجود ندارد، و اینکه در آغاز از آنها مطالبه شاهد مى کند و سپس مى گوید: شهود آنها را نپذیر، تولید اشکالى نمى کند، زیرا منظور این است که آنها از اقامه شهود معتبر به طور قطع عاجزند، چه اینکه هیچ سند و مدرکى از انبیاى الهى و کتب آسمانى بر تحریم این امور ندارند، بنابراین تنها خودشان که مدعى هستند، شهادت مى دهند و بدیهى است چنین شهادتى مردود است .
به علاوه همه قرائن گواهى مى دهد که این احکام ساختگى ، صرفا از هوى و هوس و تقلیدهاى کورکورانه سرچشمه گرفته و هیچگونه اعتبارى ندارد.
لذا در جمله بعد مى گوید: از هوى و هوسهاى کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و آنها که به آخرت ایمان ندارند و آنها که براى خدا شریک قائل شده اند، پیروى مکن . (و لا تتبع اهواء الذین کذبوا بایاتنا و الذین لا یؤ منون بالاخرة و هم بربهم یعدلون ).
یعنى بت پرستى آنها و انکار قیامت و رستاخیز و خرافات و هواپرستى آنان گواه زنده اى است ، که این احکام آنان نیز ساختگى است و ادعایشان در مورد تحریم این موضوعات از طرف خدا، بى اساس و بى ارزش است.

امام خامنه‌ای:

بحمدالله از اوّل انقلاب که امام بزرگوار در کلمات نورانی خود به طور دائم بر روی وحدت مردم، اتّحاد مردم تکیه میکرد، مردم ما ‌متّحد بوده‌اند و این اتّحاد در موارد بسیاری توانست راه‌های دشواری را، تنگه‌های سختی را برای مردم باز کند و راهگشای راه‌ها ‌باشد؛ این اتّحاد باید حفظ بشود.‌
دشمن با اتّحاد ملّت ایران مخالف است؛ با یکپارچگی شما مخالف است؛ با یکدست بودن ملّت مخالف است. دشمن مایل است که ‌مردم به خاطر عقاید و سلایق مختلف با هم بجنگند، با هم دعوا کنند.‌
در یک جامعه، سلایق مختلفی هست، عقاید مختلفی هست، نگاه‌های مختلفی به مسائل هست؛ باشد، مانعی ندارد؛ همه در کنار ‌هم زندگی کنند، با هم کار کنند، با هم مهربانی کنند؛ رأفتِ میان مردم. بایستی وسوسه‌های دشمن را برای بدبین کردن مردم به ‌یکدیگر یا بدبین کردن مردم به مسئولان زحمت‌کش کشور باطل کرد‌.‌

شهدای کربلا

مجمّع بن عبد اللّه عائذى و پسرش عائذ بن مجمّع بن عبد اللّه مذحجى عائذى

او مجمّع بن عبداللّه بن مجمّع بن مالک بن ایاس بن عبد مناة بن عبید اللّه بن سعد العشیرة مذحجى عائذى است. پدرش عبد اللّه بن مجمّع از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود ولى فرزندش از تابعین و از اصحاب حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) مى ‏باشد. مؤلّفان کتب انساب و طبقات این دو را ذکر کرده ‏اند. مجمع و پسرش «عائذ» با عمرو بن خالد صیداوى به سوى حضرت امام حسین (علیه السّلام) حرکت کردند و با حرّ مواجه شدند ولى با حمایت حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) از آنان به لشکریان حضرت پیوستند.

درباره پیوستن مجمّع بن عبد اللّه عائذى و پسرش عائذ به حضرت امام حسین (علیه السّلام) در منزلگاه عذیب الهجانات در مقاتل چنین نقل شده است:

«فإذا هم باربعه نفر قد أقبلوا من الکوفه على رواحلهم یجنبون فرسا لنافع بن هلال یقال له الکامل و معهم دلیلهم الطرماح بن عدى على فرسه ... قال: فلما انتهوا الى الحسین انشدوه هذه الأبیات فقال: اما و الله انى لأرجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا قتلنا أم ظفرنا قال: و اقبل الیهم الحر بن یزید فقال: ان هؤلاء النفر الذین من اهل الکوفه لیسوا ممن اقبل معک و انا حابسهم او رادهم فقال له الحسین: لامنعنهم مما امنع منه نفسی انما هؤلاء انصارى و أعوانی و قد کنت أعطیتنی الا تعرض لی بشی‏ء حتى یأتیک کتاب من ابن زیاد فقال: اجل، لکن لم یأتوا معک قال: هم اصحابى و هم بمنزله من جاء معى فان تممت على ما کان بینی و بینک و الا ناجزتک قال: فکف عنهم الحر. قال: ثم قال لهم الحسین: أخبرونی خبر الناس وراءکم فقال له مجمع بن عبد الله العائذى و هو احد النفر الأربعة الذین جاءوه: اما اشراف الناس فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم یستمال ودهم و یستخلص به نصیحتهم فهم إلب واحد علیک و اما سائر الناس بعد فان أفئدتهم تهوى إلیک و سیوفهم غدا مشهوره علیک قال: أخبرونی فهل لکم برسولی إلیکم؟ قالوا: من هو؟ قال: قیس بن مسهر الصیداوى فقالوا: نعم، اخذه الحصین ابن تمیم فبعث به الى ابن زیاد فأمره ابن زیاد ان یلعنک و یلعن اباک فصلى علیک و على ابیک و لعن ابن زیاد و أباه و دعا الى نصرتک و اخبرهم بقدومک فامر به ابن زیاد فالقى من طمار القصر فترقرقت عینا حسین (علیه السّلام) و لم یملک دمعه ثم قال: «منهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.» اللهم اجعل لنا و لهم الجنه نزلا و اجمع بیننا و بینهم فی مستقر من رحمتک و رغائب مذخور ثوابک.»

«ناگهان چهار نفر را دیدند که از کوفه مى ‏آمدند، بر مرکبهاى خویش بودند و اسبى از آن نافع بن هلال را به نام کامل یدک کرده بودند. راهنمای آنان طرماح بن عدى، بر اسب خویش همراهشان بود. چون به حسین (علیه السّلام) رسید این اشعار را براى وى خواندند: «به خدا من امیدوارم که آنچه خدا براى ما خواسته، کشته شویم یا ظفر یابیم، نیک باشد.» گوید: حرّ بن یزید بیامد و گفت: «این کسان که از مردم کوفه‏ هستند جزء همراهان تو نبودند و من آنها را برمی گردانم یا بازداشت می کنم.» حسین (علیه السّلام) گفت: «از آنها، همانند خویش دفاع مى ‏کنم، آنها یاران و پشتیبانان من هستند. تعهد کرده بودى متعرض من نشوى تا نامه ‏اى از ابن زیاد سوى تو آید.» گفت: «بله، اما با تو نیامده بودند.» گفت: «آنها یاران من هستند و همانند کسانى هستند که همراه من بودند، اگر به قرارى که میان من و تو بوده عمل نکنى با تو پیکار مى‏ کنم.» گوید: حرّ دست از آنها بداشت.

گوید: آنگاه حضرت امام حسین (علیه السّلام) به آنها فرمود: «از مردم کوفه چه خبری دارید؟» مجمع بن عبد الله عائذى یکى از آن چهار نفری که تازه به امام پیوسته بودند، گفت: «بزرگان قوم را رشوههاى کلان داده ‏اند و جوالهایشان را پر کرده ‏اند که دوستیشان را جلب کنند و به صف خویش برند و بر ضد تو متفق شده اند. مردم دیگر دلهایشان به تو مایل است اما فردا شمشیرهایشان بر ضد تو برکشیده مى ‏شود.» گفت: «به من بگویید آیا از پیکى که سوى شما فرستادم خبر دارید؟» گفتند: «کى بود؟» گفت: «قیس بن مسهر صیداوى.» گفتند: «بله، حصین بن نمیر او را گرفت و پیش ابن زیاد فرستاد که بدو دستور داد ترا لعنت کند و پدرت را لعنت کند اما بر تو و پدرت درود گفت و ابن‏ زیاد و پدرش را لعنت کرد و آنها را به یارى تو خواند و از آمدنت خبرشان داد و ابن زیاد بگفت تا وى را از بالاى قصر به زیر انداختند.» گوید: اشک در چشم حضرت امام حسین (علیه السّلام) آمد و نتوانست نگهدارد. آنگاه گفت: «بعضى از ایشان تعهد خویش را به سر برده اند (به شهادت رسیدند) و بعضى از ایشان منتظر هستند و به هیچوجه تغییرى نیافته ‏اند. خدایا بهشت را جایگاه ما و آنها قرار بده و ما و آنها را در قرار رحمت خویش و ذخیره ‏هاى خواستنى ثوابت، فراهم آر.»

درباره شهادت مجمع بن عبد الله به همراه سه نفر دیگر از یاران حضرت امام حسین (علیه السّلام) در تاریخ طبری و مقتل الحسین مقرم (علیه السّلام) آمده است:

«فاما الصیداوى عمر بن خالد و جابر بن الحارث السلمانی و سعد مولى عمر بن خالد و مجمع بن عبد الله العائذى فإنهم قاتلوا فی أول القتال فشدوا مقدمین بأسیافهم على الناس فلما وغلوا عطف علیهم الناس فأخذوا یحوزونهم و قطعوهم من اصحابهم غیر بعید فحمل علیهم العباس بن على فاستنقذهم فجاءوا قد جرحوا فلما دنا منهم عدوهم شدوا بأسیافهم فقاتلوا فی أول الأمر حتى قتلوا فی مکان واحد.»

«عمرو بن خالد صیداوى و جابر بن حارث سلمانى و سعد غلام عمر بن خالد و مجمع بن عبد الله عایذى در آغاز جنگ، جنگ انداختند و با شمشیر به جماعت حمله بردند و چون در میان جماعت افتادند اطرافشان را گرفتند که از یارانشان جدا افتادند اما نه چندان دور. پس حضرت عباس (علیه السّلام) حمله برد و آنها را از میان جماعت رهایی داد اما زخمی شده بودند و بار دیگر دشمن به آنها نزدیک شد که با شمشیر حمله بردند. در همان آغاز چندان جنگیدند و همگی در یک مکان کشته شدند.»

شهید کشوری: تا آخرین قطره خون برای اسلام و اطاعت از ولایت فقیه خواهم جنگید.

بخشی از وصیت‌نامه شهید اکبر خمسه:

امّت مسلمان ایران! امام را تنها نگذارید، اتحاد و اخوت را در میان خودتان بیشترکنید و از تفرقّه دوری کنید و لحظه ای از یاد خداوند متعال غافل نشوید و قدر این رهبر عزیز را بدانید و پیرو بی چون و چرای او باشید، که این راه رستگاری و عاقبت به خیرشدن است و برای تعجیل در فرج امام زمان (عج) بسیار دعا کنید و وابسته به دنیا نباشید ...

بخشی از وصیت‌نامه شهید سید محمد رضا خالقی

هشتم دی ۱۳۴۳، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش سیدعلی‌اکبر، فرشنده لوازم خرازی بود و مادرش ربابه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سیزدهم آبان ۱۳۶۲، در پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

بدانید که این دنیا محل آزمایش است و باید اهل عمل باشیم و سخن و راه شهدا را پیش گیریم و ندای تمامی شهدا را به تمام جهان برسانیم و بگوییم: «مکتبی که شهادت دارد، اسارت ندارد!»

شهید قاسم شاهدی‌علی‌آبادی

شهادت: نهم مهرماه 1361، در ســومار

بخشی از وصیت‌نامه:
مـن از ملـت مسـلمان ایـران و تمـام مسـتضعفان جهـان به عنـوان یـک مسـلمان می‌خواهــم کــه جلــوی تمــام دشــمنان اســلام در هرکجــا هســتند، ماننــد گروهک‌هــای چــپ و راسـت را به طـور قاطـع و جـدی بگیرنـد و نفَـس آنهـا را در سینه‌هایشـان خفـه کننـد تـا نتواننـد کوچکتریـن ضرب‌های بـه مـا بزننـد ...

شهید «محمدحسین نخبه‌روستا»

شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ در شلمچه، عـملیـات کربلای ۵

بخشی از وصیت‌نامه:

همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید قدر این نعمت‌الهی را بدانید. مگر نمی‌گوییم که‌ ای حسین جان، کاش ما هم در کربلا بودیم و یاریت می‌کردیم. حالا همان زمان است به یاری فرزندان حسین (ع) روح خدا بشتابد …

شهید جعفرعلی خرمی

شهادت: 5 دی‌ماه 1365 در شلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

من خدا را شکر می‌کنم که شما پدر و مادر چنین فرزندانی را تربیت کرده‌اید که می‌توانم در راه خدا و اسلام به جنگ دشمنان بپردازم ...

خداوندا، ما به خاطر ریاست‌طلبی یا گرفتن خاک ... نمی‌جنگیم، بلکه برای اثبات حقانیت اسلام و برپا داشتن عدالت جهانی در برابر استکبار جهانی می‌جنگیم ...

بخشی از وصیت‌نامه شهید «محمدعلی فتاحی اردکانی»

شهادت: 19 دی 1365 در شلمچه

ملت مسلمان و شهیدپرور بدانید که این انقلاب زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) خواهد بود و خداوند وعده داده است که محرومان و مستضعفان جهان را به جانشینی خود در زمین قرار دهد و باید دانست که عمر همه ابر قدرتها و کشورهای سلطه‌گر به پایان رسیده است. آری وعده خدا حق است و باید از باری تعالی بخواهیم که ما را یاری کند تا بتوانیم به یاری دینش بپا خیزیم. (یا ایها الذین آمنوا تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم) ای کسانی که ایمان آورده اید اگر خدا را یاری کنید، خدا نیز شما را یاری می کند و قدمهای شما را استوار می‌گرداند ...
ای خواهرانم، ... ولی باید بدانید که ظلم و ستم فناپذیر است و شماها باید زینب گونه عمل کنی و پیام خون شهدا را به گوش جهانیان برسانید به شما توصیه می‌کنم فرزندان خود را به گونه‌ای تربیت کنی که آینده‌سازان خوبی برای اسلام و این مملکت باشند ...

شهید «سیّدنصراله میرهاشمی»

شهادت: بیست و هفتم دی 1365، در شــلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

عزیزان! اسلام در خطر است و این را بدانید که اسلام بهتر از مال و فرزند و عوامل فریبنده دنیا است که اگر کسی فریب این‌ها را بخورد در آخرت پشیمان خواهد بود. امام حسین (ع) می‌فرمایند: اگر با کشته شدن من دین جدّم محمّد زنده می‌ماند پس‌ای شمشیر‌ها مرا در بر گیرید.

برادران! خواهران! جنگی که در حال حاضر درگیر آن هستیم بین اسلام و کفر است و اگر کوچکترین تردیدی نسبت به این جنگ به خود راه بدهیم به والله در روز قیامت همگی باید جوابگو باشیم ... از ولایت‌فقیه پیروی کنید و پشتیبان امام باشید که به مملکت شما آسیب نخواهد رسید ...

شهید «نظرعلی رستمی»

شهادت: هشتم دی ماه ۱۳۶۶، در دزلی

بخشی از وصیت‌نامه:
قدر این رهبر و این جمهوری اسلامی را بدانید. چون نعمتی بس عظیم است. هر یک در مقابل اسلام و انقلاب اسلامی مسوول باشید. بی طرف نباشید بلکه عزت و شرف اختیار کنید و جهاد در راه خدا را فراموش نکنید تا رستگار شوید.
بسیج باعث خیر و برکت است‌. ای امت بیدار بسیج! امر امام است. اگر پیرو امام هستی، بسیجی باش. پایگاه های مقاومت بسیج برای شما خیر و برکت اند. این ها فرزندان و جگرگوشه‌های شمایند، با تمام وجود آن ها را حمایت کنید. مبادا اجازه دهید کوچک ترین دهن کجی به آن ها بشود و امام زمان (عج) از شما ناراحت شود ...

شهید «محمدجعفر زمانی» شهادت: دهم دی 1364، در پســوه پیرانشهر

بخشی از وصیت‌نامه:
بـه فرامیـن خداگونـۀ حضـرت امـام به درسـتی عمـل کنیـد و بـه برادرانـم بگوییـد کـه تـا آنجایـی کـه می‌تواننـد، بـرای برپایـی اسـلام و حـق جـان خـود را فـدا نماینـد و از مـرگ نهراسـند؛ چـون اسـلام دیـن مبـارزه و شـهادت می‌باشـد و چـون ابرقدرت‌هـا ماننـد گرگـی وحشـی در کمیـن هسـتند تـا منافـع بشـری ایـران عزیـز را برباینـد؛ ولـی آنهـا کـور خوانده‌انـد؛ چـون بایـد اولا تمـام قرآن‌هـای دنیـا و تمـام جوان‌هـای مثـل مـن را از بیـن ببرنـد. در خاتمـه، بـه برادرانـم توصیـه می‌کنـم کـه اسـلحۀ از کف افتـادۀ مـرا نگذارنـد همچنـان بـر زمیـن بمانـد ...

شهید «باقر میردارنژاد»
شهادت: پانزدهم دی‌ماه 1365 در منطقه شلمچه و در عملیات کربلای پنج

بخشی از وصیت‌نامه:
امّت حزب الله
امام را تنها نگذارید.
على‌وار زندگى و عبادت کنید. وحدت و استقامت خود را
از دست ندهید.
توکّل به خداوند کنید ...

شهید «سیدمهدی میرحبیبی»
شهادت: دی ماه سال 1366 در ماووت

بخشی از وصیت‌نامه:
امروزه جامعه‌ی اسلامی ما محتاج به افراد متعهّد متخصّص است ... وقتی مسئولیّت گرفتید عکس‌های شهدا را در جلوی میزتان قرار دهید تا مبادا غافل شوید و فراموش کنید که شما مسئول خون شهدا هستید، مبادا فراموش کنید که شما خود به خود پشت این میزها نیامدید و اگر مسئولیّت گرفتید با تکبّر با مردم برخورد نکنید چون شهدا بی‌تکبّر به سوی خدا رفتند و از دافعه به جاذبه، بنا به گفته شهید بهشتی عمل کنید. نمی‌دانم دیگر چه بگویم و از کجا بگویم فقط می‌گویم با اخلاق اسلامی و برخورد صحیح با مردم داشته باشید ...

شهید «محسن میربراتی»

بیست و چهارم دی 1365، در پاســگاه‌ زید

بخشی از وصیت‌نامه:

به دوستان سفارش مى‌کنم سنگرهاى انقلاب را خالى نگذارند از جمله مسجد را و به مادرم سفارش مى‌کنم که در مرگ سرخ من زیاد ناراحت نشود و به خواهرم حجاب را و به برادرم سفارش مى‌کنم سنگر درس و جبهه را هرگز ترک نکند دیگر حرفى ندارم جز اینکه احکام اسلام را مو به مو اجرا کرده و ذره‌اى لغزش به خود راه ندهند در این راه ...

شهید جعفر دارابی
شهادت: این شهید بزرگوار در سال 1365، در سن 15 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد ...

بخشی از وصیت‌نامه:
اکنون که این افتخار را یافته‌ام که در جبهه اسلام علیه کفر حضور یابم، لازم می‌دانم هدف خود را بیان کنم. هدف من، احیای دین خدا و پاسداری از ارزش‌های اسلامی است. امام حسین (ع) می‌فرماید: «مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است ...
 

شهید ابوالفضل شفیعی: شهادت را آگاهانه انتخاب کردم ...
 

شهید محمدابراهیم توانچه

شهادت: سال 1359 در حین خنثی کردن مین

بخشی از وصیت‌نامه: همسرم، از تو می‌خواهم هیچ‌گاه به خاطر مادیات، اسلام را فراموش نکنی و فرزندان عزیزم را به شناخت اسلام و قرآن راهنمایی کنی ... به خاطر اسلام جنگیدم و این وظیفه هر مسلمان است که از دین محمد (ص) دفاع کند ...

شهید «عبدالله دیان سورکی»

شهادت: یازدهم بهمن ماه 1365، در شلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

جنگ جنگ است و عزت و شرف ما درگرو همین جنگ است از دیرباز دشمنان قسم خورده اسلام و قرآن که بنابر تصمیمشان نابودی تمام اسلام در هر منطقه از کره زمین می‌باشد نشانگر این است که آن‌ها کلا از اسلام وحشت دارند و نمی‌خواهند که در اسلام خصوصا کشور ما قرآن واسلام حاکم باشد ...

شهید «حسین بازدار»

شهادت: نوزدهم دی ماه 1365، در شلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

شهید گریه و زاری نمی‌خواهد؛ شهید رهرو می‌خواهد. خون شهید، اسلام را زنده نگه می‌دارد. اگر امروز از خون شهدا غافل شویم، در حق آنان کوتاهی کرده‌ایم. زندگی یعنی مبارزه و امتحان، و بدانید که حق همیشه پیروز است ...

شهید «قدرت‌الله صادقی رودانی»

شهادت: نوزدهم دی ماه 1365، در شلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

از شما می‌خواهم ادامه‌دهنده راه شهیدان باشید. اسلحه افتاده مرا حتماً به دست بگیرید. خواسته اصلی من این است که امام را تنها نگذارید و مثل مردم کوفه عمل نکنید ...

ای خواهران حزب‌الله از شما می‌خواهم حجاب‌تان را رعایت کنید ...

شهید «عبدالرضا مریدی»

شهادت: نوزدهم دی ماه 1365، در شلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

راه شهیدان را ادامه دهید که همان راه امام حسین بن علی(ع) است ...

ای پدر عزیز و مادر مهربان، شما در هدایت من دو چشم بودید. شما مرا مسلمان و آزاده تربیت کردید و من همیشه خوشحال بودم و خدا را شکر می‌کردم که در یک خانواده مسلمان بزرگ شدم و توفیق یافتم که در راه اسلام قدمی بردارم. من این توفیق را مدیون زحمات شبانه‌روزی شما می‌دانم ...

ان‌شاءالله خداوند به شما توفیق دهد که بتوانید خط شهدا را ادامه دهید و همچون پشتیبان امام باشید و در خط ایشان بمانید که به یقین، همان خط اسلام است ...

شهید علی اصغر کریمی:  ما شهید می شویم و شما مسئولیت دارید ...

شهید مدافع حرم شهید «رسول خلیلی»

شهید مدافع حرم شهید اصغر الیاسی

سال 1397 در جنوب حلب به شهادت رسید

پدر شهید مدافع حرم، پسرم می‌گفت:

«از خون شهدا باید بترسیم. اگر اعتقاد و ایمان به آخرت داریم باید از بیت‌المال حفاظت کنیم و دنباله رو راه شهدا باشیم» ...

اکنون که این افتخار را یافته‌ام که در جبهه اسلام علیه کفر حضور یابم، لازم می‌دانم هدف خود را بیان کنم. هدف من، احیای دین خدا و پاسداری از ارزش‌های اسلامی است. امام حسین (ع) می‌فرماید: «مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.»

شهید مدافع حرم شهید علی اصغر کریمی

شرح زندگی شهید مدافع حرم شهید علی اصغر شیردل ...

دوست دارم بدنم در راه خدا تکه تکه شود
 

شهید مدافع حرم، سیدعلی اصغر حسینی از رزمندگان لشکر فاطمیون بود؛ که در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س)، در نبرد با تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.

شهبد مدافع حرم شهید اصغر پاشاپور چگونه شهید شد؟

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

ای مردم ندای فرزند حق وطنین ولایت این است: «شبیخون فرهنگی» و تمام گفتنی‌ها را که باید بگوید درخود خلاصه کرده است ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

ویژه نامه صوتی تصویری ایام فاطمیه سلام الله علیها

ویژه نامه: فاطمیه مجازی

ویژه نامه سوگنامه یاس کبود (شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

ویژه نامه ایام فاطمیه

 تفسیر صفحۀ ۴۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۳ - تفسیر نور:

«تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ» آن پیامبران، ما بعضی از آنان را بر بعضی برتری دادیم. از آنان کسی بود که خداوند با او سخن گفته و درجات بعضی از آنان را بالا برد، و به عیسی‌بن‌مریم نشانه‌های روشن (و معجزات) دادیم و او را با روح‌القدس (جبرئیل) تأیید نمودیم، و اگر خدا می‌‏خواست، کسانی که بعد از آنان (پیامبران) بودند، پس از آنکه نشانه‌های روشن برای آنها آمد، با هم جنگ و ستیز نمی‏‌کردند. (امّا خداوند مردم را در پیمودن راه سعادت آزاد گذارده است،) ولی با هم اختلاف کردند پس برخی از آنان ایمان آورده و بعضی کافر شدند. (و باز) اگر خدا می‌‏خواست (مؤمنان و کافران) با هم پیکار نمی‌‏کردند، ولی خداوند آنچه را اراده کند انجام می‌‏دهد. (و ارادۀ حکیمانۀ او بر آزاد گذاردن مردم است.)
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۳:
تعدادانبیاء چقدر است؟

گرچه طبق احادیث، تعداد انبیاء ۱۲۴ هزار نفر بوده است،

امّا تنها نام ۲۵ نفر از آنان در قرآن آمده و نام دیگران برده نشده است. «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ» «غافر، ۷۸»

مقام و درجات انبیاء یکسان نیست و هر کدام جایگاه و امتیازاتی دارند:

مثلًا امتیاز پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله خاتمیّت، امّی بودن، تحریف نشدن کتابش؛

امتیاز ابراهیم علیه‌السّلام یک تنه امّت بودن و نسل مبارک داشتن؛

امتیاز نوح علیه‌السّلام طول عمر و پایداری و دریافت سلام ویژه از طرف خداوند است.

در این آیه، امتیاز حضرت موسی و عیسی علیهماالسّلام بیان شده که موسی مخاطب سخن خداوند و عیسی مؤیّد به روح‌القدس بوده است.

کلمۀ «دَرَجاتٍ» نشانۀ برتری‌‏های متعدّد است.

فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل این آیه، حدود بیست امتیاز برای پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله بیان کرده است.

از آن جمله: معجزۀ پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله قرآن کریم بر همۀ معجزات برتری دارد.

دیگر اینکه پیامبر اسلام بر همۀ پیامبران گواه است، چنان که می‌فرماید: «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی‏ هؤُلاءِ شَهِیداً» «نساء، ۴۱»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۳:

۱. انبیا، مقامی بس والا دارند. «تِلْکَ» اشاره به دور و مقام والاست.

۲. انبیا، همه در یک رتبه نیستند. یگانگی در هدف، مانع بعضی کمالات ویژه و برتری‌‏های خاص نیست. «فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ»

۳. تجلیل از انبیای گذشته لازم است. موسی و عیسی علیهماالسّلام در آیه تکریم شده‌‏اند. «مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ» «عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ»

۴. سنّت و قانون خداوند، آزاد گذاشتن انسان است. او می‌تواند مردم را به اجبار به راه حق وادار کند؛ امّا رشد واقعی در سایۀ آزادی است. در این آیه دوبار می‌خوانیم که اگر خدا می‏‌خواست، اختلاف و نزاعی میان مردم ایجاد نمی‌شد. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ»

۵. ریشۀ اکثر اختلافات، هوس‏‌ها، حسدها و خودبینی‏‌هاست؛ نه جهل و ناآگاهی. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ»

۶. راه انبیا، همراه با دلیل روشن است. «الْبَیِّناتِ»

۷. اختلافات اعتقادی، از عوامل پیدایش جنگ‌‏هاست. البتّه دین منشأ اختلاف نیست، بلکه مردم اختلاف می‏‌کنند. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ» «وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا»

۸. اختلاف عقائد مردم، دلیل اختیار آنها است. «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ»
تفسیر صفحۀ ۴۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۴ - تفسیر نور:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ» ای کسانی که ایمان آورده‌‏اید! از آنچه به شما روزی داده‌‏ایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه خرید و فروشی در آن است و نه دوستی و نه شفاعتی، و (بدانید که) کافران همان ستمگران هستند. (که هم به خود ستم می‌کنند و هم به دیگران.)
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۴:

در این آیه خداوند اهرم‌هایی را برای تشویق مردم به انفاق به کار برده است:

الف: آنچه داری، ما به تو دادیم از خودت نیست «رَزَقْناکُمْ»؛

ب: مقداری از آنچه داری کمک کن؛ نه همه را «مِمَّا»؛

ج: این انفاق برای قیامت تو، از هر دوستی بهتر است «یَأْتِیَ یَوْمٌ».
پیام‌های سوره بقره - آیه ۲۵۴:

۱. قبل از دستور، مردم را با احترام صدا زنیم. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»

۲. استفاده از فرصت‌ها در کارهای خیر، ارزش است. «مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ»

۳. محروم کردن امروز، محروم شدن فرداست. اگر امروز انفاق و بخششی صورت نگیرد، در آن روز هم محبّت و دوستی و وساطتی در بین نخواهد بود. «أَنْفِقُوا» «یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ»

۴. یاد معاد، عاملی برای تشویق به انفاق است. «أَنْفِقُوا»«یَأْتِیَ یَوْمٌ»

۵. یکی از راه‌های ایجاد روحیّۀ سخاوت، توجّه به دستِ خالی بودن انسان در قیامت است. «لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ»

۶. بخل، نشانۀ کفران نعمت و کفر به وعده‌‏های الهی است. «أَنْفِقُوا» «وَ الْکافِرُونَ»

۷. کفر، نمونۀ بارز ظلم است. «الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
تفسیر صفحۀ ۴۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۵ - تفسیر نور:

«اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ» اللَّه، که جز او معبودی نیست، زنده و برپادارنده است. نه خوابی سبک او را فرا گیرد و نه خوابی سنگین. آنچه در آسمان‏‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آنکه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند. گذشته و آینده آنان را می‌‏داند. و به چیزی از علم او احاطه پیدا نمی‏‌کنند مگر به مقداری که او بخواهد. کرسی (علم و قدرت) او آسمان‌ها و زمین را در بر گرفته و نگهداری آن دو بر او سنگین نیست و او والا و بزرگ است.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۵:

به مناسبت وجود کلمۀ «کرسی» در آیه، رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله این آیه «آیة الکرسی» نامید.

در روایات شیعه و سنی آمده است که این آیه به منزلۀ قلّۀ قرآن است و بزرگترین مقام را در میان آیات دارد. «تفسیر روح‌المعانی، ج ۳، ص ۱۰ و تفسیرالمیزان، ج ۲، ص ۳۵۴»

همچنین نسبت به تلاوت این آیه سفارش بسیار شده است، از علی علیه‌السّلام نقل کرده‌اند که فرمود: بعد از شنیدن فضیلت این آیه، شبی بر من نگذشت، مگر آنکه آیة‌الکرسی را خوانده باشم. «تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۱۹۱ المیزان، ج ۲، ص ۳۵۵»

در این آیه، شانزده مرتبه نام خداوند و صفات او مطرح شده است. به همین سبب آیة‌الکرسی را شعار و پیام توحید دانسته‌اند.

هر چند در قرآن بارها شعار توحید با بیانات گوناگون مطرح شده است، مانند: «لا إله الا الله» «صافات، ۳۵»، «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ» «بقره، ۱۶۳»، «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ» «انبیاء، ۸۷»، «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا» «نحل، ۲»، ولی در هیچ‌کدام آنها مثل آیة‌الکرسی در کنار شعار توحید، صفات خداوند مطرح نشده است.

صفات خداوند دو گونه‏‌اند؛ برخی صفات، عین ذات او هستند و قابل تجزیه از ذات الهی نمی‌باشند. مانند: علم، قدرت و حیات.

امّا برخی صفات که آنها را صفات فعل می‌نامند، مربوط به فعل خداوند است؛ مثل خلق کردن و عفو نمودن.

منشأ این گونه صفات، ارادۀ الهی است که اگر بخواهد خلق می‌کند، ولی دربارۀ صفات ذات این را نمی‌‏توان گفت که اگر خداوند بخواهد می‌داند و اگر نخواهد نمی‌‏داند.

اگر بخواهیم صفات ذات را تشبیه کنیم، باید بگوییم عالم و قادر بودن برای خداوند، نظیر مخلوق بودن برای انسان است. هرگز صفت مخلوق بودن از انسان جدا نمی‌‏شو؛ همانگونه که هرگز صفت علم از خداوند جدا نمی‌شود.

کلمۀ «إِلهَ» دربارۀ هر معبودی به کار می ‏رود؛ خواه حقّ و یا باطل «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» «فرقان، ۴۳». ولی کلمۀ «الله» نام ذات مقدّس الهی است.

معبودانِ غیر از خدا، از آفریدن مگسی عاجزند «لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً» «حج، ۷۳» و آنان که به پرستش غیر خدا می‌‏پردازند، از بلندای توحید به درّه‌‌های خوفناک سقوط می‌‏کنند. «وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ» «حج، ۳۱»

«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» اوّلین صفحه شناسنامۀ هر مسلمان است.

اوّلین شعار و دعوت پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله نیز با همین جمله بود: «قولوا لا إله الا الله تفلحوا» «کنز العمّال، ح ۳۵۵۴۱»

هم چنان که فرمود: «من قال لا إله الا الله مخلصا دخل الجنة و اخلاصه بها ان تحجزه لا إله الا الله عما حرم الله» هر کس خالصانه شعار توحید سر دهد، وارد بهشت می‌شود و نشان اخلاص او آن است که گفتن «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» وی را از حرام‌های الهی دور سازد. «ثواب الاعمال، ص ۲۰»

امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: «قول لا إله الا الله ثمن الجنة» «بحار، ج ۹۳، ص ۱۹۶» گفتن «لا إله الا الله» بهای بهشت است.

هم چنان که امام رضا علیه‌السّلام در حدیث قدسی نقل کرده‌‏اند: «کلمة لا إله إلا الله حصنی» «بحار، ج ۳، ص ۷» کلمۀ توحید، دژ مستحکم الهی است.

آری، توحید، مایۀ نجات و رستگاری انسان است. البتّه همانگونه که می‌‏گویند هر کس به دانشگاه یا حوزه علمیه قدم گذاشت، دانشمند شد. یعنی به شرط اینکه تمام دروس لازم را بخواند.

گفتن «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» نجات‌دهنده است، امّا با داشتن شرایطش که در جای خود بدان اشاره خواهد شد.

اعتقاد به توحید، همۀ قدرت‌ها و جاذبه‌‏ها را در چشم انسان کوچک و حقیر می‌‏کند.

نمونه‌‏ای از آثار تربیتی توحید همین است که مسلمانان در برابر پادشاهان و صاحبان قدرت سجده نمی‌‏کردند. در دربار نجاشی پادشاه حبشه، پناهندگان مسلمان گفتند: «لا نسجد الا لله» ما به غیر خدا سجده نمی‌‏کنیم. «سیرۀ حلبی، ج ۱، ص ۳۸۷» «لا أسجد لغیر الله» من برای غیر خداوند سجده نمی‌کنم. «سیره حلبی، ج ۳، ص ۲۷۲»

آری، توحید انسان را تا آنجا بالا می‌برد که حتّی بهشت و دوزخ نیز برای او مطرح نمی‌‏شود. امامان معصوم علیهم‌السّلام نیز برای تربیت چنین انسان‏‌هایی تلاش می‌‏کردند.

علی علیه‌السّلام فرمودند: «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا» «نهج البلاغه، نامۀ ۳۱»، بندۀ دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.

لازم است مسلمانان هر روز و در هر جا با صدای بلند، اذان بگویند و فریاد آزادی از بندگی خدایان دروغین و طاغوت‌‏ها را سر دهند. و گوش نوزادان خود را قبل از هر صدایی، با طنین توحید «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» آشنا سازند.

«هُوَ الْحَیُّ» در فراز هفتادم دعای جوشن کبیر، حیّ بودن خداوند را این‌گونه مطرح می‌کند:

«یا حیا قبل کل حی، یا حیا بعد کل حی، یا حی الذی لیس کمثله حی، یا حی الذی لا یشارکه حی، یا حی الذی لا یحتاج الی حی، یا حی الذی یمیت کل حی، یا حی الذی یرزق کل حی، یا حیا لم یرث الحیاة من حی، یا حی الذی یحیی الموتی، یا حی یا قیوم» آری، خداوند زنده است؛ قبل از هر زنده‌ای و بعد از هر زنده‌ای. در زنده بودن، وی را نظیر و شریکی نیست و برای زنده ماندن، نیازمند دیگری نیست. او زندگان را می‏‌میراند و به همه زنده‌‏ها روزی می‏ بخشد. او زندگی را از زنده‏‌ای دیگر به ارث نبرده، بلکه به مردگان نیز زندگی می‌‏بخشد. او زنده و پابرجاست.

معنای حیات دربارۀ ذات پروردگار با دیگران فرق می‌‏کند و مانند سایر صفات الهی، از ذات او جدایی‌ناپذیر است و در آن فنا راه ندارد «وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ» «فرقان، ۵۸» او در حیات خویش نیازمند تغذیه، تولید مثل، جذب و دفع، که لازمۀ حیات موجوداتی همچون انسان و حیوان و گیاه است، نیست. «یا حی الذی لیس کمثله حی»

«الْقَیُّومُ» «الْقَیُّومُ» از ریشۀ «قیام»، به کسی گفته می‌‏شود که روی پای خود ایستاده و دیگران به او وابسته هستند. «مفردات راغب»

کلمۀ «الْقَیُّومُ» سه‌مرتبه در قرآن آمده است و در هر سه مورد در کنار کلمۀ «الْحَیُّ» قرار دارد.

قیام او از خود اوست، ولی قیام سایر موجودات به وجود اوست. و مراد از قیّومیّت پروردگار، تسلّط و حفاظت و تدبیر کامل او نسبت به مخلوقات است.

قیام او دائمی و همه‌جانبه است؛ می‌‌آفریند، روزی می‌‏دهد، هدایت می‌کند و می‌‏میراند و لحظه‌‏ای غافل نیست.

هر موجود زنده‌ای برای ادامۀ حیات، نیازمند منبع فیض است. همچون لامپی که برای ادامۀ روشنی، نیاز به اتصّال برق دارد. تمام موجودات برای زنده شدن باید از «الْحَیُّ» تغذیه شوند و برای ادامۀ زندگی باید از «قیّوم» مایه بگیرند.

امام علی علیه‌السّلام می‌فرماید: «کل شی‏ء خاضع له و کل شی‏ء قائم به» هر چیزی تسلیم او و هر چیزی وابسته به اوست. «نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۸»

نقل کرده‌اند که در جنگ بدر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله مکرّر در سجده می‌گفتند: «یا حی یا قیوم» «روح‌البیان، ج ۱، ص ۴۰۰» «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»

امام صادق علیه‌السّلام فرموده‌‏اند: «ما من حی الا و هو ینام خلا الله وحده» هیچ زنده‌‏ای نیست مگر اینکه می‌خوابد، تنها خداوند از خواب به دور است. «بحار، ج ۵۹، ص ۱۸۵»

خداوند حَی است و نیازمند خواب و چُرت نیست. چون در طبع انسان، ابتدا حالت رِخوت و چُرت پیدا می‌‏شود، سپس خواب می‌‌آید، قرآن هم کلمۀ «سِنَة» را مقدّم بر «نَوم» به کار برده است.

خواب، زنده‌‏ها را از خود منقطع می‌‏کند تا چه رسد به دیگران، ولی خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چیز قیّومیّت دارد.

«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» مالک حقیقی همه چیز اوست و مالکیّت انسان در واقع عاریتی بیش نیست.

مالکیّت انسان، چند روزه و با شرایط محدودی است که از طرف مالک حقیقی یعنی خداوند تعیین می‌‏شود. حال که همۀ مملوک او هستند، پس چرا مملوکی مملوک دیگر را بپرستد؟ دیگران نیز بندگانی همچون ما هستند «عِبادٌ أَمْثالُکُمْ» «اعراف، ۱۹۴»

طبیعت، ملک خداست و قوانین حاکم بر آن محکوم خداوند هستند؛ ای‌کاش انسان‌ها هم از مِلک او و هم از مُلک او بهتر استفاده می‌کردند.

اگر همه‌چیز از خدا و برای خداست؛ دیگر بخل و حرص چرا؟ آیا خدای خالق، ما را رها کرده است؟ «أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً» «قیامت، ۳۶»

امام کاظم علیه‌السّلام از در خانۀ شخصی به نام «بُشر» می‌گذشت، متوجّه سر و صدا و آواز لهو و لعبی شدند که از خانه بلند بود. از کنیزی که از آن خانه بیرون آمده بود پرسیدند صاحبخانه کیست؟ آیا بنده است؟! جواب داد: نه آقا، بنده نیست آزاد است. امام فرمود: اگر بنده بود این همه نافرمانی نمی‌‏کرد. کنیز سخن امام را وقتی وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت. او تکانی خورد و توبه کرد. «تتمة المنتهی، ص ۳۲۹»

از امام صادق علیه‌السّلام نقل شده است که فرمود: اوّلین درجۀ تقوا و بندگی خدا آن است که انسان خودش را مالک نداند. «بحار، ج ۱، ص ۲۲۵»

«مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ» مشرکان، خداوند را قبول داشتند «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» «لقمان، ۲۵» ولی بت‌ها را شفیع می‌دانستند: «وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا» «یونس، ۱۸»

آیة‌الکرسی، این پناهگاه موهوم را در هم می‌کوبد و می‌‌گوید: کیست که بدون اجازۀ او بتواند شفاعت کند؟ نه تنها هستی برای اوست، کارآیی هستی نیز با اذن اوست. با خیال و توهم شما، مخلوقی شفیع دیگری نمی‏‌شود.

شفاعت در قیامت وجود دارد، ولی با حساب و کتاب و با اذن خداوند.

اگر از کسی عملی سر می‏‌زند، با اذن و اراده خداوند بوده و قیّوم بودن او خدشه‌بردار نیست تا بتوان در گوشه‌‏ای دور از خواست او کاری صورت داد.

شفاعت آن است که یک موجود قوی به موجود ضعیف یاری برساند. مثلًا در نظام آفرینش، نور، آب، هوا و زمین، دانۀ گیاه را یاری می‌‏کنند تا به مرحلۀ درخت برسد. در نظام کیفر و پاداش نیز، اولیای خدا گنهکاری را یاری می‌‏رسانند تا نجات یابد.

امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: «نحن الشافعون» ما هستیم آنهایی که اذن شفاعت دارند. «تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص ۲۵۸»

ولی هرگز این امدادها نشانۀ ضعف خداوند و یا تأثیرپذیری او نیست. زیرا خود اوست که مقام شفاعت و اجازه آن را به اولیای خود می‏‌دهد. و اوست که نظام آفرینش را به نوعی آفریده که وقتی دانه در مسیر رستن قرار گرفت، با نور و هوا و خاک رشد می‌کند.

به هر حال عوامل مادّی و کمک‌هایی که انسان از مخلوقات می‌گیرد، در پرتو اذن اوست و در چهارچوب قوانینی است که او حاکم کرده است. به همین دلیل افرادی از شفاعت شدن محرومند «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ» «مدّثر، ۴۸» چنان که نور، حرارت، آب و خاک، دانه‌ای را رشد می‌دهند که قابلیّت رشد داشته باشد.

حساب شفاعت از حساب پارتی‌بازی و توصیه‏‌های بی‌دلیل دنیوی در جوامع فاسد، جدا است.

شفاعت، برای جلوگیری از یأس و ناامیدی و ایجاد پیوند مردم با اولیای خداست.

شفاعت، پاداشی است که خداوند به اولیای خود می‌دهد و بهره‏‌گیری از آن در روز قیامت، تجسّمی از بهره‌‏گیری انسان، از نورِ علم و هدایت انبیاء و اولیا در دنیاست.

شفاعت‌کننده، قدرت مستقلی در برابر قدرت خداوند نیست، بلکه پرتوی از اوست و مقام شفاعت مخصوص کسانی است که او بخواهد. لذا نباید بت‌پرستان با شعار «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا» «یونس، ۱۸» خیال کنند که بهره‏‌مند از شفاعت خواهند شد.

یادآوری این نکته لازم است که عبادت غیر خداوند شرک است، ولی دعوت و خواندن غیر خدا، همه‌جا شرک نیست. جملات:

«یَدْعُوکَ» «قصص، ۲۵»، «یَدْعُوکُمْ» «آل عمران، ۱۵۳»،

«یَدْعُونَ» «آل‌عمران، ۱۰۴»،

«نَدْعُ» «آل‌عمران، ۶۱»

و «دُعاءَ الرَّسُولِ» «نور، ۶۳»

که در قرآن آمده است، هیچ‌یک با شرک ربطی ندارد. لکن هر دعوتی ارزشمند نیست. بیمار اگر پزشک را صدا زند، حق است و اگر فالگیر را صدا زند باطل است.

«یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ» خداوند همۀ واقعیّات را می‌داند و شفاعت نزد پروردگار، تلاش برای اثبات بی‏‌گناهی شخصی نیست، بلکه شفاعت، تلاش برای نجات و عفو است.

آگاهی خدا باید موجب شود که اندکی انسان حیا کند، او از درون سینه‌ها خبر دارد و از رازهای پنهانی و آشکار با خبر است، از درون رحم مادران خبر دارد که نوزاد پسر است یا دختر. علمِ روزِ قیامت و اندازۀ هر چیزی را می‌داند.

««یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماء» «سبأ، ۲»

«إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ» «آل عمران، ۲۹»

«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ» «انعام، ۵۹»

«یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی‏» «طه، ۷»

«إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» «هود، ۵»

«یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ» «غافر، ۱۹»

در حالی که علم ما انسان‌‏ها محدود است. ما صدا را تا حدّی می‌شنویم، دیدنی‌ها را تا حدودی می ‏بینیم، اسرار را نمی‌‏دانیم، مگر آن قسمتی را که خداوند اراده کند و اجازه دهد.

«وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ» در روایتی از امام صادق علیه‌السّلام آمده است: مراد از «عرش»، علومی از خداوند است که انبیاء و رسل را به آنها آگاه کرده است «تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۵۹» ولی «کرسی»، علومی هستند که آنها را هیچ‌کس نمی‌‏داند. «تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۰»

برخی «کرسی» را کنایه از قدرت و حکومت خدا می‌دانند که آسمان‌ها و زمین را در برگرفته است.

با آنکه جهان بس وسیع است و زمین نسبت به آن همچون حلقۀ انگشتری در بیابان، ولی با همه اینها حفظ و نگهداری آنها برای خداوند سنگین نیست.

آیة الکرسی به مردم می‌فهماند که خداوند نه تنها مالکِ عالَم و عالِم به تمام مملوک‏‌های خود است، بلکه سراسر هستی با همۀ مخلوقاتش، تحت سلطه و قدرت اوست. («بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» بقره، ۱۱۶ و «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ» ابراهیم، ۱۹)

و مردم قدرت نامحدود خالق را با قدرت مخلوق مقایسه نکنند، زیرا خستگی، از عوارض ماده است، امّا توانایی خداوند عین ذات اوست. «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ» «هود، ۶۶»

علی علیه‌السّلام می‏‌فرماید: خداوند را، نه گذشت زمان پیر و فرسوده می‌کند و نه خود دگرگون گشته و تغییر می ‏یابد. «نهج‌البلاغه، خطبۀ ۲۲۸»

آری، توجّه به قدرت نامحدود خداوند، در روح مؤمن آرامش ایجاد می‌کند و مؤمن با آن خویشتن را در مصونیّت و امان می‌یابد.

هر یک از صفات خدا: قیوم، حی، علیم، قدیر و عظیم، نقش سازنده‌ای در تربیت انسان دارد. زیرا بهترین مکتب آن است که به پیروان خود امید و عشق بدهد، سرنوشت و آینده آنان را روشن کند و پیروانش نیز بدانند که هر لحظه زیر نظر هستند، لغزشهایشان قابل عفو است و حاکم آنان مهربان است.

خلاصه آن که خدایی سزاوار پرستش است که زنده و پابرجا و نستوه باشد، گرفتار ضعف و خستگی و دچار خواب و چرت نگردد، احدی بدون ارادۀ او قدرت انجام کاری را نداشته باشد. همه‌چیز را بداند و بر همه‌چیز احاطه و تسلّط داشته باشد. این چنین خدایی می‌تواند معبود و محبوب باشد و به چنین خدایی می‌‏توان توکّل کرد و عشق ورزید و به او امیدوار بود.

خدایی که قرآن اینگونه معرفی می‌‏کند، با خدای انجیل و تورات تحریف شده قابل مقایسه نیست.

آن کسانی که در بن‌‏بست‌‏های تنگ و تاریک نظام مادّی جهان گرفتار شده‌اند، چگونه می‌‏اندیشند؟ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۵:

۱. هیچ موجودی جز او، ارزش معبود شدن ندارد. «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»

۲. حیات واقعی و ابدی و همۀ حیات‏‌های دیگر از آن اوست. «الْحَیُّ»

۳. همه‌چیز دائماً به او بستگی دارد و لحظه‏‌ای از تدبیر او خارج نیست. «الْقَیُّومُ»

۴. همه‌چیز از اوست. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ»

۵. نه تنها هستی از اوست، کارایی هستی نیز از اوست. «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ»

۶. با خیال و توهّم شما، چیزی شفیع و واسطه نمی‌‏شود. «مَنْ ذَا الَّذِی»

۷. احدی از او مهربان‏‌تر نیست. علاقه و مهربانی هر شفیعی از اوست. «إِلَّا بِإِذْنِهِ»

۸. خداوند بر همه چیز و در همه حال آگاه است، پس از گناه در برابر او حیا کنیم. «یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ»

۹. او بر همه چیز احاطه دارد، ولی دیگران بدون اراده او حتّی به گوشه‌ای از علم او احاطه ندارند. «لا یُحِیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ» «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری‏» «علق، ۱۴»

۱۰. حکومت و قدرت او محدود نیست. «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ»

۱۱. حفاظت هستی برای او سنگین نیست. «وَ لا یَؤُدُهُ»

۱۲. کسی که از هستی حفاظت می‌کند، می‌تواند ما را در برابر خطرات حفظ کند. «حِفْظُهُما» و لذا برای حفاظت، سفارش به خواندن آیةالکرسی شده است.
تفسیر صفحۀ ۴۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۶ - تفسیر نور:

«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‏ لا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» در (پذیرش) دین، اکراهی نیست. همانا راه رشد از گمراهی روشن شده است، پس هر که به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد، قطعاً به دستگیره محکمی دست یافته، که گسستنی برای آن نیست. و خداوند شنوای دانا است.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۶:

ایمان قلبی با اجبار حاصل نمی‌شود؛ بلکه با برهان، اخلاق و موعظه می‌توان در دلها نفوذ کرد، ولی این به آن معنا نیست که هر کس در عمل بتواند هر منکری را انجام دهد و بگوید من آزادم و کسی حق ندارد مرا از راهی که انتخاب کرده‌‏ام بازدارد.

قوانین جزایی اسلام همچون تعزیرات، حدود، دیات و قصاص و واجباتی همچون نهی از منکر و جهاد، نشانۀ آن است که حتّی اگر کسی قلباً اعتقادی ندارد، ولی حق ندارد برای جامعه یک فرد موذی باشد.

اسلامی که به کفّار می‏‌گوید: «هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» «بقره، ۱۱۱» اگر در ادّعای خود صادق هستید، برهان و دلیل ارائه کنید. چگونه ممکن است مردم را در پذیرش اسلام، اجبار نماید؟

جهاد در اسلام یا برای مبارزه با طاغوت‌‏ها و شکستن نظام‌های جبّاری است که اجازۀ تفکّر را به ملّت‌ها نمی‌‏دهند و یا برای محو شرک و خرافه‌‏پرستی است که در حقیقت یک بیماری است و سکوت در برابر آن، ظلم به انسانیّت است.

مطابق روایات، یکی از مصادیق تمسک به «بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‏» و ریسمان محکم الهی، اتصال با اولیای خدا و اهل بیت علیهم‌السّلام است.

رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله به حضرت علی علیه‌السّلام فرمودند: «انت العروة الوثقی» «تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۴۱»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۶:

۱. دینی که برهان و منطق دارد، نیازی به اکراه و اجبار ندارد. «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»

۲. تأثیر زور در اعمال و حرکات است؛ نه در افکار و عقاید. «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»

۳. راه حق از باطل جدا شده، تا حجّت بر مردم تمام باشد. روشن شدن راه حق، با عقل، وحی و معجزات است. «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» اسلام دین رشد است.

۴. دین، مایۀ رشد انسانیّت است. «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»

۵. اسلام با استکبار سازش ندارد. «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ»

۶. تا طاغوت‌ها محو نشوند، توحید جلوه نمی‌کند. اوّل کفر به طاغوت، بعد ایمان به خدا. «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ»

۷. کفر به طاغوت و ایمان به خدا باید دائمی باشد. «یَکْفُرْ»، «یُؤْمِنْ» فعل مضارع نشانۀ تداوم است.

۸. محکم بودن ریسمان الهی کافی نیست، محکم گرفتن هم شرط است. «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ»

۹. تکیه به طاغوت‌‏ها و هر آنچه غیر خدایی است، گسستنی و از بین رفتنی است. تنها رشته‌ای که گسسته نمی‏‌گردد، ایمان به خداست. «لَا انْفِصامَ لَها»

۱۰. ایمان به خدا و رابطه با اولیای خدا ابدی است. «لَا انْفِصامَ لَها» ولی طاغوت‌‌ها در قیامت از پیروان خود تبری خواهند جست.

۱۱. ایمان به خدا و کفر به طاغوت باید واقعی باشد، نه منافقانه. زیرا خداوند می‌داند و می‏‌شنود. «وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»

منبع: تفسیر نور ، محسن قرائتی، ج ۱، ص ۴۰۱ -۴۱۳.

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱۴۶تا۱۴۷

وَعَلَى الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَایَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِکَ جَزَیْنَاهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿۱۴۶﴾
۱۴۶ - و بر یهودیان ، هر حیوان ناخن دار (حیواناتى که سم یکپارچه دارند) را حرام کردیم و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را تحریم نمودیم ، مگر چربى هائى که بر پشت اینها قرار دارد، و یا در لابلاى امعاء و دو طرف پهلوها و یا آنها که با استخوان آمیخته است این را به خاطر ظلم و ستمى که مى کردند، به آنها کیفر دادیم و ما راست مى گوئیم .
We forbade the Jews all with undivided hoofs and the fat of sheep and cattle, except what is on their backs and entrails, and what is mixed with their bones. As such We recompensed them for their transgress ions. Indeed, We are truthful.
فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلَا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ ﴿۱۴۷﴾
۱۴۷ - اگر ترا تکذیب کنند (و این حقایق را نپذیرند) به آنها بگو پروردگار شما رحمت وسیعى دارد، اما در عین حال مجازات او از مجرمان دفع شدنى نیست (راه بازگشت به سوى شما باز است و فورا شما را مجازات نمى کند ولى اگر به کارهاى خلاف ادامه دادید، کیفر شما حتمى است )
If they belie you, say: 'Your Lord is the Owner of all Encompassing Mercy, but His Might cannot be withheld from the nation, the evildoers. ' (147)

تفسیر
محرمات بر یهود

در آیات قبل ، حیوانات حرام ، منحصر به چهار چیز شمرده شده بود اما در این آیات اشاره به قسمتى از محرمات بر یهود مى کند تا روشن شود، که احکام مجهول و خرافى بت پرستان نه با آئین اسلام سازگار است و نه با آئین یهود، (و نه با آئین مسیح که معمولا در احکامش از آئین یهود پیروى مى کند).
تازه در این آیات تصریح شده که این قسمت از محرمات بر یهود نیز جنبه مجازات و کیفر داشته و اگر مرتکب جنایات و خلافکاریهائى نمى شدند، این امور نیز بر آنها حرام نمى شد، بنابراین جا دارد از بت پرستان سؤ ال شود این احکام ساختگى را از کجا آوردید؟!
لذا نخست مى گوید: بر یهودیان ، هر حیوان ناخن دارى را حرام کردیم (و على الذین هادوا حرمنا کل ذى ظفر).
ظفر (بر وزن شتر) در اصل به معنى ناخن مى باشد، ولى به سم حیوانهاى سم دار (آنها که همچون اسب ، سمهائى دارند که شکاف ندارد نه مانند گوسفند و گاو که داراى سم شکافته مى باشند) نیز اطلاق شده زیرا سمهاى آنها شبیه ناخن است ، و نیز به پاى شتر که نوک پاى او یکپارچه است و شکافى ندارد گفته اند.
بنابراین از آیه فوق چنین استفاده مى شود که تمام حیواناتى که سم چاک نیستند اعم از چهارپایان یا پرندگان ، بر یهود تحریم شده بود.
از سفر لاویان تورات کنونى فصل 11 نیز همین معنى اجمالا استفاده مى شود آنجا که مى گوید:
از میان بهائم ، هر سم چاک دارى که تمام شکاف و نشخوار کننده باشد بخورید، اما از نشخوار کنندگان سم چاکان اینها را نخورید، شتر را با وجودى که نشخوار مى کند اما تمام سم چاک نیست ، آن براى شما ناپاک است .
از جمله بعد در آیه فوق که تنها سخن از گاو و گوسفند به میان آورده نیز مى توان استفاده کرد که شتر براى یهود به کلى حرام بوده است (دقت کنید).
سپس مى فرماید: پیه و چربى موجود در بدن گاو و گوسفند را نیز بر آنها حرام کرده بودیم (و من البقر و الغنم حرمنا علیهم شحومهما).
و به دنبال آن ، سه مورد را استثناء مى کند، نخست چربیهائى که در پشت این دو حیوان قرار دارد (الا ما حملت ظهورهما).
و چربیهائى که در پهلوها و لابلاى امعاء قرار گرفته (او الحوایا).
و چربیهائى که با استخوان آمیخته شده است (او ما اختلط بعظم ) ولى در پایان آیه تصریح مى کند که اینها در حقیقت بر یهود حرام نبود، اما به خاطر ظلم و ستمى که مى کردند، از اینگونه گوشتها و چربیها که مورد علاقه آنها بود به حکم خدا محروم شدند (ذلک جزیناهم ببغیهم ).
و براى تاکید اضافه مى کند: این یک حقیقت است و ما راست مى گوئیم (و انا لصادقون ).
دراینجا به دو نکته باید توجه کرد
۱- در اینکه بنى اسرائیل چه ظلم و ستمى کرده بودند که خداوند پاره اى از نعمتهائى را که مورد علاقه آنها بود بر آنها تحریم کرد؟ در میان مفسران گفتگو است ، ولى آنچه از آیه 160 و 161 سوره نساء استفاده مى شود این است که علت تحریم مزبور چند چیز بوده است :
ظلم و ستم بر ضعفاء و جلوگیرى کردن از دعوت انبیاء در مسیر هدایت
مردم ، و رباخوارى ، و اموال مردم را به ناحق خوردن ، آنجا که مى فرماید
فبظلم من الذین هادوا حرمنا علیهم طیبات احلت لهم و بصدهم عن سبیل الله کثیرا و اخذهم الربا و قدنهوا عنه و اکلهم اموال الناس ‍ بالباطل
۲ - جمله و انا لصادقون که در آخر آیه آمده است ، ممکن است اشاره به این نکته باشد که صدق و حقیقت مطلب در مورد تحریم این غذاها آن است که ما گفتیم نه آن است که یهود در پاره اى از سخنان خود مى گفتند، و آن را به عنوان فرمانى دائر بر تحریم این امور از ناحیه اسرائیل (یعقوب ) معرفى مى کردند زیرا یعقوب چنانکه در آیه 93 سوره آل عمران آمده است هرگز، حکم به حرام بودن این اموال نکرده بود، و این تهمتى بود که یهود بر او بستند (براى توضیح بیشتر به تفسیر نمونه ذیل آیه فوق جلد سوم صفحه 6 مراجعه فرمائید).
از آنجا که لجاجت یهود و مشرکان روشن بوده و امکان داشته پافشارى کنند و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را تکذیب نمایند، در آیه بعد خداوند به پیامبرش دستور مى دهد که اگر ترا تکذیب کنند به آنها بگو پروردگارتان رحمت وسیع و پهناورى دارد و شما را زود مجازات نمى کند بلکه مهلت مى دهد، شاید از اشتباهات خود برگردید و از کرده خود پشیمان شوید و به سوى خدا باز آئید (فان کذبوک فقل ربکم ذو رحمة واسعة ).
ولى اگر از مهلت الهى باز هم سوء استفاده کنید، و به تهمتهاى نارواى خود ادامه دهید، بدانید کیفر خداوند قطعى است ، و سرانجام دامان شما را خواهد گرفت ، زیرا مجازات او از جمعیت مجرمان دفع شدنى نیست (و لا یرد باسه عن القوم المجرمین ).
این آیه به خوبى عظمت تعلیمات قرآن را روشن مى سازد که بعد از شرح این همه خلافکاریهاى یهود و مشرکان باز آنها را فورا تهدید به عذاب نمى کند
بلکه نخست با تعبیرهاى آکنده از محبت مانند ربکم (پروردگار شما) ذو رحمة (صاحب رحمت است ) واسعة (رحمتش پهناور مى باشد) راه بازگشت را به سوى آنها گشوده ، تا اگر کمترین آمادگى براى این موضوع در آنها وجود داشته باشد، تشویق شوند و به سوى حق باز گردند، اما براى اینکه رحمت پهناور الهى باعث جرئت و جسارت و طغیان آنان نگردد، و دست از لجاجت بردارند در آخرین جمله آنها را تهدید به مجازات قطعى خدا مى کند.

*******************

بسم الله الرحمن الرحیم

از دعاهای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام

شهید آیت‌الله رئیسی مطیع محض ولایت‌فقیه بود ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهراء سلام الله علیها
*****************
شهید آیت‌الله رئیسی مطیع محض ولایت‌فقیه بود ...
داشتن باور قلبی به ولایت‌فقیه از ویژگی‎‌های ممتاز شهید رئیسی بود، رییس جمهور شهید اعتقاد داشت مسیر پیشرفت، رفاه، عمران، آبادانی، استقلال و حفظ اصول و ارزش‌های انقلاب، تنها از رهگذر ولایت‌فقیه می‌گذرد ...
بخشی از وصیت‌نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص) ... از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید ...
شهید سید حسن نصرالله: در برابر آمریکا و اسرائیل به امام خامنه‌ای می‌گوییم که ای فرزند حسین (ع) ما تو را تنها نمی‌گذاریم ...

*****************
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

مپندار که تنها عاشورائیان را بدان بلا آزموده اند، صحرای بلا به وسعت همه‌ی تاریخ است ‌...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهراء سلام الله علیها
*****************

شهید سید ابراهیم رییسی

شهید سید مرتضی آوینی

مپندار که تنها عاشورائیان را بدان بلا  آزموده اند، صحرای بلا به وسعت همه‌ی تاریخ است ‌...

شهید مدافع حرم شهید عباس دانشگر
منبع (ادامه این مطلب ...):

*****************
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم