بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بخش اول مطالب
بخش دوم مطالب
امام باقر(علیه السلام) فرمودند :
دنیا را چون منزلى بدان که در آن فرود آمده اى و سپس از آن مى کوچى
یا مانند مالى بدان که در عالم خواب یافته اى و چون بیدار شوى خبرى از آن نیست .
من این را به عنوان مَثَل برایت گفتم ؛ زیرا دنیا در نظر خردمندان و خداشناسان
همانند جابه جا شدن سایه هاست.
الکافی ج۲ ص۱۳۳
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه
مائده آیات ۱۱۱تا۱۱۵
وَ إِذْ أَوْحَیْت إِلى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ ءَامِنُوا بى وَ بِرَسولى قَالُوا
ءَامَنَّا وَ اشهَدْ بِأَنَّنَا مُسلِمُونَ(۱۱۱) إِذْ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ
یَاعِیسى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَستَطِیعُ رَبُّک أَن یُنزِّلَ عَلَیْنَا مَائدَةً
مِّنَ السمَاءِقَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ(۱۱۲) قَالُوا
نُرِیدُ أَن نَّأْکلَ مِنهَا وَ تَطمَئنَّ قُلُوبُنَا وَ نَعْلَمَ أَن قَدْ
صدَقْتَنَا وَ نَکُونَ عَلَیْهَا مِنَ الشاهِدِینَ(۱۱۳) قَالَ عِیسى ابْنُ
مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائدَةً مِّنَ السمَاءِ تَکُونُ
لَنَا عِیداً لأَوَّلِنَا وَ ءَاخِرِنَا وَ ءَایَةً مِّنک وَ ارْزُقْنَا وَ أَنت
خَیرُ الرَّازِقِینَ(۱۱۴) قَالَ اللَّهُ إِنى مُنزِّلُهَا عَلَیْکُم ْفَمَن
یَکْفُرْ بَعْدُ مِنکُمْ فَإِنى أُعَذِّبُهُ عَذَاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِّنَ
الْعَالَمِینَ(۱۱۵)
ترجمه:
۱۱۱ -و بیاد آور زمانى را که به حواریون وحى فرستادم که به من و
فرستاده من ایمان بیاورید ، آنها گفتند ایمان آوردیم و گواه باش که ما مسلمانیم.
۱۱۲ -در آن هنگام که حواریون گفتند : اى عیسى بن مریم آیا پروردگار تو مىتواند
مائدهاى از آسمان نازل کند ؟ او ( در پاسخ ) گفت از خدا بپرهیزید اگر با ایمان
هستید!.
۱۱۳ -گفتند ( ما نظر سوئى نداریم ) مىخواهیم از آن بخوریم و دلهاى ما ( به رسالت
تو ) مطمئن گردد و بدانیم به ما راست گفته اى و بر آن گواه باشیم .
۱۱۴-عیسى عرض کرد : خداوندا ، پروردگارا ! مائدهاى از آسمان بر ما بفرست تا عیدى
براى اول و آخر ما باشد و نشانه اى از تو ، و به ما روزى ده ، تو بهترین روزى
دهندگانى.
۱۱۵ -خداوند ( دعاى او را مستجاب کرد و ) گفت من آنرا بر شما نازل مىکنم ولى هر کس
از شما بعد از آن کافر گردد ( و راه انکار پوید ) او را چنان مجازاتى مىکنم که
احدى از جهانیان را نکرده باشم!.
تفسیر
داستان نزول مائده بر حواریون
به دنبال بحثى که درباره مواهب الهى درباره مسیح (علیه السلام) و مادرش در آیات
قبل بیان شد در این آیات به موهبتهائى که به حواریین یعنى یاران نزدیک مسیح (علیه
السلام) بخشیده اشاره مىکند : نخست مىفرماید : بخاطر بیاور زمانى را که به
حواریین وحى فرستادم که به من و فرستادهام مسیح (علیه السلام) ایمان بیاورید و
آنها دعوت مرا اجابت کردند و گفتند : ایمان آوردیم ، خداوندا گواه باش که ما مسلمان
و در برابر فرمان تو تسلیم هستیم ( و اذ اوحیت الى الحواریین ان آمنوا بى و برسولى
قالوا آمنا و اشهد باننا مسلمون ) .
البته مىدانیم که وحى در قرآن معنى وسیعى دارد و منحصر به وحى هائى که بر
پیامبران نازل مىشد نیست ، بلکه الهاماتى که به قلب افراد مىشود نیز از مصداقهاى
آن است و لذا درباره مادر موسى ( سوره قصص آیه 7 ) نیز تعبیر به وحى شده و حتى به
غرائز و الهامات تکوینى حیواناتى همچون زنبور عسل نیز در قرآن کلمه وحى گفته شده
است .
این احتمال نیز وجود دارد که منظور وحى هائى باشد که بواسطه مسیح (علیه السلام)
و با پشتوانه معجزات براى آنها فرستاده مىشد.
درباره حواریین یعنى شاگردان و یاران مخصوص مسیح (علیه السلام) در جلد دوم صفحه
426 بحث کرده ایم.
سپس اشاره به جریان معروف نزول مائده آسمانى کرده ، مىگوید : یاران خاص مسیح به
عیسى (علیه السلام) گفتند : آیا پروردگار تو مى تواند غذائى از آسمان براى ما
بفرستد ؟ ( اذ قال الحواریون یا عیسى ابن مریم هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدة
من السماء ) .
مائده در لغت هم به خوان و سفره و طبق گفته مىشود و هم به غذائى که در آن قرار
مىدهند.
و در اصل از ماده مید به معنى حرکت و تکان خوردن است شاید اطلاق مائده بر سفره و
غذا به خاطر نقل و انتقالى است که در آن صورت مىگیرد.
مسیح (علیه السلام) از این تقاضا که بوى شک و تردید مىداد پس از آوردن آن همه
آیات و نشانه هاى دیگر نگران شد و به آنها هشدار داد و گفت : از خدا بترسید اگر
ایمان دارید ( قال اتقوا الله ان کنتم مؤمنین ) .
ولى به زودى به اطلاع عیسى (علیه السلام) رسانیدند که ما هدف نادرستى از این
پیشنهاد نداریم ، و غرض ما لجاجت ورزى نیست بلکه مىخواهیم از این مائده بخوریم (
و علاوه بر نورانیتى که بر اثر تغذیه از غذاى آسمانى در قلب ما پیدا مىشود ، زیرا
تغذیه به طور مسلم در روح انسان مؤثر است ) قلب ما اطمینان و آرامش پیدا کند و با
مشاهده این معجزه بزرگ به سر حد عین الیقین برسیم و بدانیم آنچه به ما گفته اى
راست بوده و بتوانیم بر آن گواهى دهیم ( قالوا نریدان ناکل منها و تطمئن قلوبنا و
نعلم ان قد صدقتنا و نکون علیها من الشاهدین).
هنگامى که عیسى (علیه السلام) از حسن نیت آنها در این تقاضا آگاه شد ، خواسته
آنها را به پیشگاه پروردگار به این صورت منعکس کرد : خداوندا مائده اى از
آسمان براى ما بفرست که عیدى براى اول و آخر ما باشد ، و نشانه اى از ناحیه تو
محسوب شود و به ما روزى ده ، تو بهترین روزى دهندگان هستى ( قال عیسى ابن مریم
اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیة منک و
ارزقنا و انت خیر الرازقین ) .
قابل توجه اینکه مسیح تقاضاى آنها را بطرزى شایسته تر در پیشگاه خدا بیان کرد که
حاکى از روح حق طلبى و ملاحظه مصالح جمعى و عمومى بوده باشد. خداوند این دعائى را
که از روى حسن نیت و اخلاص صادر شده بود اجابت کرد ، و به آنها فرمود : من چنین
مائده اى را بر شما نازل مىکنم ، ولى توجه داشته باشید ، بعد از نزول این مائده
مسئولیت شما بسیار سنگینتر مىشود و با مشاهده چنین معجزه آشکارى هر کس بعد از آن ،
راه کفر را بپوید او را چنان مجازاتى خواهم کرد که احدى از جهانیان را چنین مجازاتى
نکرده باشم ! ( قال الله انى منزلها علیکم فمن یکفر بعد منکم فانى اعذبه عذابا لا
اعذبه احدا من العالمین ) .
یادآورى چند نکته لازم
در این آیات نکاتى است که باید مورد بررسى قرار گیرد:
۱- منظور از تقاضاى مائده چه بود ؟
-شک نیست که حواریون در این تقاضا نظر سوئى نداشتند و هدفشان لجاجت در برابر مسیح
(علیه السلام) نبود ، بلکه در جستجوى آرامش بیشتر و زدودن باقیمانده تردیدها و
وسوسه هاى اعماق قلبشان بوده است زیرا بسیار مىشود که انسان با استدلال و حتى
گاهى با تجربه ، مطلبى را اثبات مىکند اما چون مساله ، مساله مهمى است بقایائى از
وسوسه و شک در زوایاى قلب او مىماند ، لذا میل دارد با تجربه و آزمایش مکرر ، و یا
با تبدیل کردن استدلالات علمى به مشاهدات عینى آنها را نیز از اعماق قلب خود ریشه
کن سازد ، لذا مىبینیم حتى ابراهیم (علیه السلام) با آن مقام والاى ایمان و
یقینش از خداوند تقاضا مىکند که مساله معاد را با چشم خود ببیند تا ایمان علمیش به
عین الیقین و شهود ، تبدیل شود.
ولى از آنجا که تعبیر تقاضاى حواریون ظاهرا زننده بود ، حضرت مسیح (علیه السلام)
آن را حمل بر بهانه جوئى کرد و به آنها اعتراض نمود اما هنگامى که با توضیح بیشتر
مقصد خود را روشن ساختند ، عیسى (علیه السلام) در برابر آنها تسلیم شد .
۲- منظور از هل یستطیع ربک چیست؟
-مسلما این جمله در ابتدا چنین معنى مىدهد که حواریون در قدرت خدا در نزول مائده
شک داشتند ، ولى در تفسیر آن مفسران اسلامى بیاناتى دارند ، که چند قسمت آن از همه
بهتر به نظر مىرسد نخست اینکه این درخواست در آغاز کار آنها بود ، که به تمام صفات
خدا کاملا آشنا نبودند ، دیگر اینکه منظورشان این بوده آیا خداوند مصلحت مىبیند
چنین مائده اى را بر ما نازل کند ، همانطور که فى المثل کسى به دیگرى مىگوید من
نمىتوانم تمام ثروتم را بدست فلان کس بدهم ، یعنى صلاح نمىبینم نه اینکه قدرت
ندارم ، سوم اینکه یستطیع به معنى یستجیب بوده باشد زیرا ماده طوع به معنى انقیاد
است و هنگامى که به باب استفعال برود چنین معنى را مىتوان از آن استفاده کرد ،
بنابراین معنى جمله چنین مىشود آیا پروردگار تو از ما مىپذیرد که مائده آسمانى بر
ما نازل کند ؟
۳-این مائده آسمانى چه بود ؟
-درباره محتویات این مائده در قرآن ذکرى به میان نیامده ، ولى از احادیث از جمله از
حدیثى که از امام باقر (علیه السلام) نقل شده چنین استفاده مىشود که طعام مزبور
چند قرص نان و چند ماهى بود و شاید علت مطالبه چنین اعجازى آن بوده ، که شنیده
بودند مائده آسمانى بر بنى اسرائیل به اعجاز موسى نازل شد ، آنها هم چنین تقاضائى
را از عیسى کردند.
۴- آیا مائدهاى بر آنها نازل شد ؟
-با اینکه آیات فوق تقریبا صراحت در نزول مائده دارد زیرا وعده خداوند تخلف ناپذیر
است ، اما عجیب این است که بعضى از مفسران در نزول مائده تردید کرده اند و گفته
اند هنگامى که حواریون
شدت مسئولیت را پس از نزول مائده احساس کردند از تقاضاى خود صرفنظر نمودند ! ولى حق
این است که مائده بر آنها نازل گردید.
۵- عید چیست ؟
عید در لغت از ماده عود به معنى بازگشت است ، و لذا به روزهائى که مشکلات از قوم و
جمعیتى بر طرف مىشود و بازگشت به پیروزیها و راحتىهاى نخستین مىکند عید گفته
مىشود ، و در اعیاد اسلامى به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا
انجام فریضه بزرگ حج ، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز مىگردد ، و
آلودگیها که بر خلاف فطرت است ، از میان مىرود ، عید گفته شده است ، و از آنجا که
روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است حضرت مسیح
(علیه السلام) آن را عید نامیده ، و همانطور که در روایات وارد شده نزول مائده در
روز یکشنبه بود و شاید یکى از علل احترام روز یکشنبه در نظر مسیحیان نیز همین بوده
است.
و اگر در روایتى که از على (علیه السلام) نقل شده مىخوانیم و کل یوم لا یعصى
الله فیه فهو یوم عید : هر روز که در آن معصیت خدا نشود روز عید است نیز اشاره به
همین موضوع است ، زیرا روز ترک گناه روز پیروزى و پاکى و بازگشت به فطرت نخستین
است.
۶-مجازات شدید براى چه بود ؟
-در اینجا نکته مهمى است که باید به آن توجه داشت و آن اینکه هنگامى که ایمان به
مرحله شهود و عین الیقین برسد یعنى حقیقت را با چشم مشاهده کند و جاى هیچگونه تردید
و وسوسه باقى نماند مسئولیت او بسیار سنگینتر خواهد شد زیرا چنین کسى آن انسان سابق
که ایمانش بر پایه شهود نبود ، و احیانا وسوسه هائى در آن وجود داشت نیست ، او
وارد مرحله جدیدى از ایمان و مسئولیت شده است و کمترین تقصیر و غفلت و کوتاهى او
موجب مجازات شدیدى خواهد شد به همین دلیل مسئولیت انبیاء و اولیاى خدا ، سخت
سنگین بود بطورى که همیشه از آن وحشت داشتند ، در زندگى روزانه نیز به نمونه هائى
از این مطلب برخورد مىکنیم مثلا هر کس مىداند که قاعدتا در شهر و دیار او
گرسنگانى وجود دارند که در برابر آنها مسئولیت دارد ، اما هنگامى که با چشم خود
ببیند که انسان بىگناهى از شدت گرسنگى ناله مىکند ، مسلما شکل مسئولیت او عوض
مىگردد.
۷-عهد جدید و مائده
در اناجیل چهارگانه کنونى سخنى از مائده به شکلى که در قرآن است نمىیابیم گرچه در
انجیل یوحنا باب 21 بحثى درباره اطعام وپذیرائى اعجاز آمیز مسیح از جمعى از مردم با
نان و ماهى به میان آمده اما با اندک توجهى روشن مىشود که ارتباطى با مساله مائده
آسمانى و حواریون ندارد در کتاب اعمال رسولان که از کتب عهد جدید است نیز درباره
نزول مائده بر یکى از حواریون به نام پطرس بحثى به میان آمده اما آنهم غیر از آن
است که ما درباره آن بحث مىکنیم ، ولى از آنجا که مىدانیم بسیارى از حقایقى که بر
عیسى (علیه السلام) نازل گشت در اناجیل کنونى نیست همانطور که بسیارى از مطالبى
که در اناجیل است بر مسیح (علیه السلام) نازل نشده مشکلى از این نظر در جریان
نزول مائده به وجود نخواهد آمد .
منبع (کانال فضیلتها):
امام هادی (علیه السلام) فرمود:
«مَنْ هَانَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ»
کسی که خود را کریم نمی داند و کریمانه زندگی نمی کند، از شرّ او در امان نباش ،
زیرا کسی که به خودش رحم نمی کند یقیناً به شما رحم نخواهد کرد!
منبع (کانال فضیلتها):
امام هادی (علیه السلام) فرمودند :
جایگاه مردم در دنیا به[ اموال] است و در آخرت به [اعمال]
اعلام الدین ، ج۱ ، ص۳۱۱
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه
مائده آیات ۱۱۶تا۱۱۸
وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ یَاعِیسى ابْنَ مَرْیَمَ ءَ أَنت قُلْت لِلنَّاسِ اتخِذُونى
وَ أُمِّىَ إِلَاهَینِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سبْحَانَک مَا یَکُونُ لى أَنْ
أَقُولَ مَا لَیْس لى بِحَقٍ إِن کُنت قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فى
نَفْسى وَ لا أَعْلَمُ مَا فى نَفْسِک إِنَّک أَنت عَلَّامُ الْغُیُوبِ(۱۱۶) مَا
قُلْت لهَُمْ إِلا مَا أَمَرْتَنى بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبى وَ رَبَّکُمْ
وَ کُنت عَلَیهِمْ شهِیداً مَّا دُمْت فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنى کُنت أَنت
الرَّقِیب عَلَیهِمْ وَ أَنت عَلى کلِّ شىْءٍ شهِیدٌ(۱۱۷) إِن تُعَذِّبهُمْ
فَإِنهُمْ عِبَادُک وَ إِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّک أَنت الْعَزِیزُ
الحَْکِیمُ(۱۱۸)
ترجمه:
۱۱۶ -به یادآور زمانى را که خداوند به عیسى بن مریم مىگوید : آیا تو به مردم گفتى
که من و مادرم را دو معبود ، غیر از خدا ، انتخاب کنید ؟ او مىگوید : منزهى تو ،
من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست بگویم ، اگر چنین سخنى را گفته باشم تو
میدانى ، تو از آنچه در روح و جان من است آگاهى و من از آنچه در ذات ( پاک)تو است
آگاه نیستم ، زیرا تو با خبر از تمام اسرار و پنهانیها هستى.
۱۱۷ -من به آنها چیزى جز آنچه مرا مامور به آن ساختى نگفتم ،به آنها گفتم : خداوندى
را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است ، و تا آن زمان که میان آنها بودم
مراقب و گواه آنان بودم ، و هنگامى که مرا از میانشان برگرفتى تو خود مراقب آنها
بودى ، و تو گواه بر هر چیز هستى.
۱۱۸ -(با این حال ) اگر آنها را مجازات کنى بندگان تواند ( و قادر به فرار از
مجازات نیستند ) و اگر آنها را ببخشى توانا و حکیمى ( نه مجازات تو نشانه عدم حکمت
و نه بخشش تو نشانه ضعف است ) .
تفسیر
بیزارى مسیح از شرک پیروانش
این آیات پیرامون گفتگوى خداوند با حضرت مسیح (علیه السلام) در روز رستاخیز بحث
مىکند ، به دلیل اینکه در چند آیه بعد مىخوانیم : هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم :
امروز روزى است که راستگوئى راستگویان به آنها سود مىدهد و مسلما منظور از آن روز
قیامت است.به علاوه جمله فلما توفیتنى کنت انت الرقیب علیهم دلیل دیگرى بر این است
که این گفتگو بعد از دوران نبوت مسیح (علیه السلام) واقع شده است و شروع آیه با
جمله قال که براى زمان ماضى است مشکلى ایجاد نمىکند ، زیرا در قرآن بسیار دیده
مىشود که مسائل مربوط به قیامت به صورت زمان ماضى ذکر شده و این اشاره به قطعى
بودن قیامت است ، یعنى وقوع آن در آینده چنان مسلم است که گوئى در گذشته واقع شده ،
و با صیغه فعل ماضى از آن یاد مىشود .به هر حال آیه نخست مىگوید : خداوند در روز
قیامت به عیسى مىگوید : آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را علاوه بر خداوند
معبود خویش قرار دهید ، و پرستش کنید ؟ ( و اذ قال الله یا عیسى ابن مریم أ انت قلت
للناس اتخذونى و امى الهین من دون الله).شک نیست که مسیح (علیه السلام) چنین چیزى
را نگفته است و تنها دعوت به توحید و عبادت خدا نموده ، ولى منظور از این استفهام
اقرار گرفتن از او در برابر امتش ، و بیان محکومیت آنها است .مسیح (علیه السلام)
با نهایت احترام در برابر این سؤال چند جمله در پاسخ مىگوید:
۱ -نخست زبان به تسبیح خداوند از هر گونه شریک و شبیه گشوده و مىگوید:
خداوندا ! پاک و منزهى از هر گونه شریک ( قال سبحانک).
۲ -چگونه ممکن است چیزى را که شایسته من نیست بگویم ( ما یکون لى ان اقول ما لیس لى
بحق).
در حقیقت نه تنها گفتن این سخن را از خود نفى مىکند ، بلکه مىگوید اساسا من چنین
حقى را ندارم و چنین گفتارى با مقام و موقعیت من هرگز سازگار نیست.
۳ -سپس استناد به علم بىپایان پروردگار کرده ، مىگوید : گواه من این است که اگر
چنین مىگفتم مىدانستى ، زیرا تو از آنچه در درون روح و جان من است آگاهى ، در
حالى که من از آنچه در ذات پاک تو است بىخبرم ، زیرا تو علام الغیوب و با خبر از
تمام رازها و پنهانیها هستى ( ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما
فى نفسک انک انت علام الغیوب)
۴-تنها چیزى که من به آنها گفتم همان بوده است که به من ماموریت دادى که آنها را
دعوت به عبادت تو کنم و بگویم خداوند یگانه اى را که پروردگار من و شما است پرستش
کنید ( ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوا الله ربى و ربکم ) .
۵ -و تا آن زمان که در میانشان بودم مراقب و گواه آنها بودم و نگذاشتم راه شرک را
پیش گیرند ، اما به هنگامى که مرا از میان آنها برگرفتى تو مراقب و نگاهبان آنها
بودى ، و تو گواه بر هر چیزى هستى ( و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم فلما توفیتنى
کنت انت الرقیب علیهم و انت على کل شىء شهید)
۶ -و با اینهمه باز امر ، امر تو و خواست ، خواست تو است ، اگر آنها را در برابر
این انحراف بزرگ مجازات کنى بندگان تواند و قادر به فرار از زیر بار این مجازات
نخواهند بود ، و این حق براى تو در برابر بندگان نافرمانت ثابت است ، و اگر آنها را
ببخشى و از گناهانشان صرف نظر کنى توانا و حکیم هستى ، نه بخشش تو نشانه ضعف است ،
و نه مجازاتت خالى از حکمت و حساب ( ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفر لهم فانک انت
العزیز الحکیم).
در اینجا دو سؤال پیش مىآید:
۱ -آیا در تاریخ مسیحیان هیچ دیده شده است که مریم را معبود خود قرار دهند ؟ یا
اینکه آنها تنها قائل به تثلیث و خدایان سه گانه یعنى خداى پدر و خداى پسر و روح
القدس بوده اند ، و شکى نیست که روح القدس به پندار آنها ، واسطه میان خداى پدر و
خداى پسر ، مىباشد و او غیر از مریم است ، در پاسخ این سؤال باید گفت : درست است
که مسیحیان مریم را خدا نمىدانستند .
ولى در عین حال در برابر او و مجسمه اش مراسم عبادت را انجام مىداده اند ،
همانطور که بت پرستان بت را خدا نمىدانستند ولى شریک خدا در عبادت تصور مىکردند ،
و به عبارت روشنتر فرق است میان الله به معنى خدا و اله به معنى معبود ، مسیحیان
مریم را اله یعنى معبود مىدانستند نه خدا .
به تعبیر یکى از مفسران گرچه هیچیک از فرق مسیحیت کلمه اله و معبود را بر مریم
اطلاق نمىکنند ، بلکه او را تنها مادر خداوند مىدانند ! ولى ، عملا مراسم نیایش و
پرستش را در برابر او دارند ، خواه این نام را بر او بگذارند یا نه سپس اضافه
مىکند : چندى قبل در بیروت در شماره نهم سال هفتم مجله مشرق که متعلق به مسیحیان
است ، مطالب قابل ملاحظه اى به عنوان یاد بود پنجاهمین سال اعلان پاپ بیوس نهم
درباره شخصیت مریم منتشر گردید و در همین شماره تصریح شده بود که کلیساهاى شرقى
همانند کلیساهاى غربى مریم را عبادت مىکنند ، و در شماره چهاردهم سال پنجم همان
مجله مقالهاى به قلم انستاس کرملى درج شده که خواسته است در آن براى مساله عبادت
مریم حتى ریشه اى از کتب عهد عتیق و تورات پیدا کند ، داستان دشمنى مار ( شیطان )
و زن ( حوا ) را به عنوان مریم تفسیر مىنماید.
بنابراین پرستش و عبادت مریم در میان آنها وجود دارد.
۲-سؤال دیگر این است که چگونه حضرت مسیح (علیه السلام) با عبارتى که بوى شفاعت
مىدهد درباره مشرکان امت خود سخن مىگوید و عرض مىکند : اگر آنها را ببخشى تو
عزیز و حکیمى .
مگر مشرک قابل شفاعت و قابل بخشش است ؟ ! در پاسخ باید به این نکته توجه داشت که
اگر هدف عیسى (علیه السلام) شفاعت بود مىباید گفته باشد انک انت الغفور الرحیم
زیرا غفور و رحیم بودن خداوند متناسب با مقام شفاعت است در حالى که مىبینیم او خدا
را به عزیز و حکیم بودن توصیف مىکند ، از این استفاده مىشود که منظور شفاعت و
تقاضاى بخشش براى آنها نیست ، بلکه هدف سلب هر گونه اختیار از خود و واگذار کردن
امر به اختیار پروردگار است یعنى کار به دست تو است ، اگر بخواهى مىبخشى و اگر
بخواهى مجازات مىکنى ، هر چند نه مجازات تو بدون دلیل و نه بخشش تو بدون علت است و
در هر حال از قدرت و توانائى من بیرون است . به علاوه ممکن است در میان آنها جمعى
به اشتباه خود توجه کرده و راه توبه را پیش گرفته باشند ، و این جمله درباره آن
جمعیت بوده باشد.
منبع (کانال فضیلتها):
حاج قاسم سلیمانی:
خداوندا! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر، آنچنان بپذیر که شایستهی دیدارت شوم. جز دیدار
تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه
مائده آیات ۱۱۹تا۱۲۰
قَالَ اللَّهُ هَذَا یَوْمُ یَنفَعُ الصادِقِینَ صِدْقُهُمْ لهَُمْ جَنَّاتٌ تجْرِى
مِن تحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداًرَّضىَ اللَّهُ عَنهُمْ وَ
رَضوا عَنْهُ ذَلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ(۱۱۹) للَّهِ مُلْک السمَاوَاتِ وَ
الأَرْضِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ هُوَ عَلى کلِّ شىْءٍ قَدِیرُ(۱۲۰)
ترجمه:
۱۱۹ -خداوند مىگوید : امروز روزى است که راستى راستگویان به آنها سود مىبخشد ،
براى آنها باغهائى از بهشت است که آب از زیر ( درختان ) آن جریان دارد و جاودانه و
براى همیشه در آن مىمانند ، خداوند از آنها خشنود و آنها از او خشنود خواهند بود و
این رستگارى بزرگى است.
۱۲۰-حکومت آسمانها و زمین و آنچه در آنها است از آن خدا است و او بر هر چیزى توانا
است.
تفسیر
رستگارى بزرگ
در تعقیب ذکر گفتگوى خداوند باحضرت مسیح (علیه السلام) در روز رستاخیز که شرح آن
در آیات قبل گذشت در این آیه مىخوانیم : خداوند پس از این گفتگو چنین مىفرماید :
امروز روزى است که راستى راستگویان به آنها سود مىبخشد ( قال الله هذا یوم ینفع
الصادقین صدقهم).
البته منظور از این جمله صدق و راستى در گفتار و کردار در دنیا است ، که در آخرت
مفید واقع مىشود و گر نه صدق و راستى در آخرت که محل تکلیف نیست فایده اى نخواهد
داشت ، به علاوه اوضاع آن روز چنان است که هیچکس
جز راست نمىتواند بگوید ، و حتى گناهکاران و خطاکاران همگى به اعمال بد خویش
اعتراف مىکنند و به این ترتیب در آن روز دروغگوئى وجود ندارد .
بنابراین آنها که مسئولیت و رسالت خود را انجام دادند و جز راه صدق و درستى
نپیمودند ، مانند مسیح (علیه السلام) و پیروان راستین او یا پیروان راستین سایر
پیامبران که در این دنیا از در صدق وارد شدند ، از کار خود بهره کافى خواهند برد.
ضمنا از این جمله اجمالا استفاده مىشود که تمام نیکیها را مىتوان در عنوان صدق و
راستى خلاصه کرد صدق و راستى در گفتار ، و صدق و راستى در عمل ، و در روز رستاخیز
تنها سرمایه صدق و راستى است که به کار مىآید ، نه غیر آن .
سپس پاداش صادقان را چنین بیان مىکند : براى آنها باغهائى از بهشت است که از زیر
درختان آن نهرها جارى است ، و جاودانه در آن خواهند ماند ( لهم جنات تجرى من تحتها
الانهار خالدین فیها ابدا).
و از این نعمت مادى مهمتر این است که هم خداوند از آنها راضى است و هم آنها از
خداوند راضى و خشنودند ( رضى الله عنهم و رضوا عنه).
و شک نیست که این موهبت بزرگ که جامع میان موهبت مادى و معنوى است رستگارى بزرگ
محسوب مىشود.
(ذلک الفوز العظیم).
قابل توجه اینکه در این آیه پس از ذکر باغهاى بهشت با آنهمه نعمتهایش ، نعمت خشنودى
خداوند از بندگان و بندگان از خداوند را ذکر مىکند و به دنبال آن ، ذلک الفوز
العظیم مىگوید و این نشان مىدهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه ، واجد اهمیت
است ( رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار ) زیرا ممکن است انسان
غرق عالیترین نعمتها باشد ولى هنگامى که احساس کند مولى و معبود و محبوب او از او
ناراضى است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ مىگردد .
و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولى به آنچه دارد راضى و
قانع نباشد ، بدیهى است آنهمه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد ، و
ناراحتى مرموزى دائما او را آزار و شکنجه مىدهد و آرامش روح و روان را که بزرگترین
موهبت الهى است از او مىگیرد.
علاوه بر این هنگامى که خدا از کسى خشنود باشد هر چه بخواهد به او مىدهد و هنگامى
که هر چه خواست به او داد او نیز خشنود مىشود ، نتیجه اینکه بالاترین نعمت این است
که خدا از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضى باشد.
در آخرین آیه اشاره به مالکیت و حکومت خدا بر آسمانها و زمین و آنچه در آنها است
شده و عمومیت قدرت او بر همه چیز بیان مىگردد ( لله ملک السموات و الارض و ما فیهن
و هو على کل شىء قدیر).
ذکر این جمله در واقع به عنوان دلیل و علت براى رضایت بندگان از خدا است ، زیرا کسى
که بر همه چیز توانا است و بر سراسر عالم هستى حکومت مىکند ، توانائى دارد که هر
چه بندگان از او بخواهند به آنها ببخشد و آنها را خشنود و راضى گرداند.
ضمنا مىتواند اشاره اى به نادرستى عمل نصارى در پرستش مریم بوده باشد ، زیرا
عبادت تنها شایسته کسى است که برسراسرعالم آفرینش حکومت مىکندنه مریم که مخلوقى
بیش نبوده است.
(پایان تفسیر سوره مبارکه مائده)
منبع (کانال فضیلتها):
بخش سوم مطالب
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/
https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بخش اول مطالب
مرثیه و مداحی 8 شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع (علیهم السلام)
رباعی - سالروز تخریب قبور ائمه بقیع(ع)
بخش دوم مطالب
https://imamhussain.org/persian/31216
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
حَبیب بن مُظاهِر اَسَدی از شهدای کربلا. حبیب از قبیله بنیاسد و از اصحاب خاص حضرت علی(ع) بود. او از کوفیانی بود که پس از مرگ معاویه به امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه نامه نوشتند. حبیب هنگامی که بیعتشکنی کوفیان را دید، مخفیانه از کوفه خارج شد و خود را به امام حسین رساند و در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید. قبر او در حرم امام حسین(ع) و در نزدیکی ضریح امام حسین(ع) است و ضریحی مستقل از دیگر شهدای کربلا دارد.
شهید فریدون دلفی
شهادت: بیست و چهارمین روز از شهریورماه 1363 در تنگه چزابه
بخشی از وصیت نامه:
امیدوارم شما هم راهم را به آخر برسانید، که خط سرخ شهادت خط محمد(ص) و آل علی(ع) است.
شهید محمد تقی ابوسعیدی شهادت: هفدهم اردیبهشت 1361 ، در خرمشهر
بخشی از وصیت نامه:
برادران و خواهران من بیایید و مومن زندگی کنید و مومن از دنیا بروید باشد که شفیع گنه کاران باشید.
همیشه و در همه وقت این حدیث از پیامبر اکرم در گوشتان زنگ بزند که پرهیزکار باش تا عابد در بین مردم باشی. قانع باش تا شاکرترین مردم باشی آنچه را رابرای خود میخواهی برای مردم بخواه تا مومن باشی. با همسایه خوشرفتاری کن تا مسلمان باشی همنشین نیکوکاران باش تا مومن باشی واجبات دینی را عمل کن تا عابد باشی به قسمت الهی راضی باش تا زاهد و پارسا باشی.
...
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار به امید جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران و حاکمیت حزب الله در سرتاسر جهان.
شهید محمد تقی ابوسعیدی شهادت: هفدهم اردیبهشت 1361 ، در خرمشهر
بخشی از وصیت نامه:
دوستان و برادران چند نکته را در اینجا ضروری می دانم که ذکر کنم: نماز را نماز را سبک نشمارید. همیشه سر وقت نماز را بر پا دارید که نماز نور مومن است نماز گردونه اسلام است و تا آنجا می شود جماعت چونکه جلوی تمام عاملهای نفاق و جدائی را می گیرد و درس وحدت و یگانگی و اخوت به انسان میدهد.
جماعت است که به انسان شکل می دهد آدمی را از تنگ نظری و گوشه گیری بیرون می آورد و به انسان روح با مومنان زیستن و همراه مردان خدا بودن می بخشد و دوم اینکه دعا را، این فریضه را هر که دست به طرف خدا دراز کند خدا حیاء می کند که آن را خالی بگذارد.
...
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار به امید جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران و حاکمیت حزب الله در سرتاسر جهان.
شهید نعمتالله رجبی شهادت: دهم آبان 1361 در عینخوش
بخشی از وصیت نامه:
تقوی را نصبالعین خود قرار دهید
خانواده و بستگانم را به خدای بزرگ میسپارم و به خانواده و مردم شهیدپرور ایران توصیه مینمایم که از ذکر خدا غافل نباشید و در کارها تقوی را، تقوی را، تقوی را نصبالعین خود قرار دهید!
فقها امانتدار و جانشینان پیامبرانند
از دستورات ولایت فقیه پیروی کنید تا پرچم عزیز اسلام در همه دنیا به دست توانمند حضرت مهدی (عج) برافراشته شود و انقلاب اسلامی را که با خون هزاران شهید پاک بنا نهاده شده تا ظهور آن حضرت، با کوشش و تلاش خود حفظ نمایید. طبق فرمایش رسول اکرم (ص): «فقها امانتدار و جانشینان پیامبرانند.» بر همه مسلمانان لازم است از دستورات آنان که همان دستورات الهی است تبعیت نمایند. ایجاد هرگونه خطوط انحرافی در کنار خط ولایت فقیه باعث گمراهی و ضلالت است.
شهید نعمتالله رجبی شهادت: دهم آبان 1361 در عینخوش
بخشی از وصیت نامه:
فرهنگیان عزیز! برای رشد فرهنگ اسلامی کوشش نمایند
از برادران و خواهران فرهنگیام تقاضا دارم برای رشد فرهنگ اسلامی در محیط کار خود کوشش نمایند تا جامعه سالم و ایدهآل اسلامی داشته باشیم.
شهادت میراث ائمه اطهار (س) و اولیاء خداست که به امت مسلمان به ارث رسید. هرگاه کسی در مواقع ضروری از آن سرباز زند، خداوند لباس ذلت در دنیا و آخرت بر او پوشاند.
شهادت، منتهى آمال و آرزوی من است
اگر توفیق شهید شدن در راه مکتب آل محمد (ص) را یافتم، این منتهى آمال و آرزوی من بوده است و آن روز، روز امتحان شماست. مگر میشود هر روز خون عزیزانی ریخته شود و ما نظارهگر آن باشیم؟
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40875
شهید مدافع حرم شهید فرهاد خوشهبر (ابوحامد)
تاریخ شهادت : 1393/12/09 | محل شهادت : درعا - سوریه
امام خامنه ای:
یکی از مصداقهای پیام شهیدان برای امروز ما درباره گرایش پیدا نکردن به دشمن است، «اگر به ما بشنوانند این پیامها را، دیگر این گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اینها، از بین ما رخت بر خواهد بست.» 1397/08/14
شهید مدافع حرم شهید فرهاد خوشهبر (ابوحامد) تاریخ شهادت : 1393/12/09 | محل شهادت : درعا - سوریه
شهید دست و دلباز کربلایِ خانطومان «مجید سلمانیان»
برخی پیوندها:
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
وبلاگ 1:
وبلاگ 2 (قرآن / حدیث و ...):
http://yamahdi788.loxblog.com/
مشاهده / دریافت کلیه مطالب:
https://wisgoon.com/ya-mahdi-fatemeh
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بخش اول مطالب
بخش دوم مطالب
امام جواد (علیه السلام) :
خداوند متعال، به سبب تقوا، بنده اش را از آنچه از عقلش دور مانده ، حفظ می کند و به وسیله ی تقوا او را نسبت به آنچه آن را نمی بیند و ناآگاه است روشن می سازد.
بحار الأنوار ج75 ص358
منبع (کانال فضیلتها):
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
اشهدُ انک تشهدُ مقامی
وتسمع کلامی
وتَرُدُ سلامی
وانت حیُُ عند ربک مرزوق
اسئل الله ربی وربک قضاء حوائجی فی الدنیا والاخره
منبع (کانال فضیلتها):
شهید عزیز
رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله امام خامنه ای:
هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشمنواز و دلنواز است.
یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیائی اخلاص و
عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفهئی داریم
منبع (کانال فضیلتها):
امام خامنه ای:
با وجود حمایت زیاد از صنعت خودرو در کشور، کیفیت خودرو
خوب نیست/ مردم ناراضیاند و درست میگویند و حق با مردم است
رهبر انقلاب در دیدار با تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی:
ما در برخی از محصولات داخلی متأسفانه شاهد این هستیم که به کیفیت توجه نمیشود، این
خیلی بد است، این همه حمایت در طول این سالها از صنعت خودرو در کشور شده خب کیفیت
خودرو خوب نیست، مردم ناراضیاند درست هم میگویند، حق با مردم است، یعنی اعتراض
مردم به جا است، این صنعت نتوانسته رضایت مشتری را جلب کند.
منبع (کانال فضیلتها):
گلایه امام خامنه ای از افزایش قیمت لوازم خانگی:
من گلایه میکنم از دوستانی که مسئولان لوازم خانگی هستند. ما از اینها حمایت
کردیم، اسم آوردیم؛ شنیدم بعضی از اقلام دوبرابر افزایش قیمت پیدا کرده؛ چرا؟!
نبایستی با حمایتها اینجور برخورد بشود.
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه
مائده آیه ۱۰۵
یَاأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا عَلَیْکُمْ أَنفُسکُمْ لا یَضرُّکُم مَّن ضلَّ إِذَا
اهْتَدَیْتُمْ إِلى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ
تَعْمَلُونَ(۱۰۵)
ترجمه:
۱۰۵ -اى کسانى که ایمان آورده اید مراقب خود باشید ، هنگامى که شما هدایت یافتید
گمراهى کسانى که گمراه شده اند به شما زیانى نمىرساند ، بازگشت همه شما به سوى
خدا است و شما را از آنچه عمل مىکردید آگاه مىسازد .
تفسیر
هر کس مسئول کار خویش
است
در آیه قبل سخن از تقلید کورکورانه مردم عصر جاهلیت از نیاکان گمراه ، به میان آمد
و قرآن به آنها صریحا اخطار کرد که چنین تقلیدى ، با عقل و منطق سازگار نیست ، به
دنبال این موضوع طبعا این سؤال در ذهن آنها مىآمد که اگر ما حسابمان را از
نیاکانمان در این گونه مسائل جدا کنیم ، پس سرنوشت آنها چه خواهد شد ، به علاوه اگر
ما دست از چنان تقلیدى برداریم سرنوشت بسیارى مردم که تحت تاثیر چنین تقالیدى هستند
، چه مىشود ، آیه فوق در پاسخ اینگونه سؤالات مىگوید : اى کسانى که ایمان آورده
اید شما مسئول خویشتنید ، اگر شما هدایت یافتید گمراهى دیگران ( اعم از نیاکان و یا
دوستان و بستگان هم عصر شما ) لطمه اى به شما نخواهد زد ( یا ایها الذین آمنوا
علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم ) .
سپس اشاره به موضوع رستاخیز و حساب و رسیدگى به اعمال هر کس کرده ، مىگوید بازگشت
همه شما به سوى خدا است ، و به حساب هر یک از شما جداگانه رسیدگى مىکند ، و شما را
از آنچه انجام مىدادید آگاه مىسازد.
(الى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون).
پاسخ به یک ایراد
در پیرامون این آیه سر و صداى زیادى براه انداخته اند و بعضى چنین پنداشته اند که
میان این آیه و دستور امر به معروف و نهى از منکر که از دستورات قاطع و مسلم اسلامى
است یکنوع تضاد وجود دارد ، زیرا این آیه مىگوید شما مراقب حال خویشتن باشید ،
انحراف دیگران اثرى در وضع شما نمىگذارد.
اتفاقا از روایات چنین بر مىآید که این نوع سوء تفاهم و اشتباه حتى در عصر نزول
آیه براى بعضى از افراد کم اطلاع وجود داشته است ، جبیر بن نفیل مىگوید در حلقه
جمعى از یاران پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) نشسته بودم و از همه کم سنتر
بودم آنها سخن از امر به معروف و نهى از منکر به میان آوردند ، من به میان سخنان
آنها پریدم و گفتم مگر خداوند در قرآن نمىگوید : یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم
لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم ( بنابراین امر به معروف و نهى از منکر چه لزومى دارد !
) ناگاه همگى یکزبان مرا مورد سرزنش و اعتراض قرار دادند و گفتند : آیه اى از قرآن
را جدا مىکنى ، بدون اینکه معنى تفسیر آن را بدانى ؟ ! من از گفتار خود سخت پشیمان
شدم ، و آنها به مباحثه در میان خود ادامه دادند ، هنگامى که مىخواستند برخیزند و
مجلس را ترک گویند ، رو به من کرده و گفتند : تو جوان کم سن و سالى هستى و آیه اى
از قرآن را بدون اینکه معنى آن را بدانى از بقیه جدا کرده اى ولى شاید به چنین
زمانى که مىگوئیم برسى که ببینى بخل مردم را فرا گرفته و بر آنها حکومت مىکند ،
هوى و هوس پیشواى مردم است ، و هر کس تنها راى خود را مىپسندد ، در چنان زمانى
مراقب خویش باش ، گمراهى دیگران به تو زیانى نمىرساند ( یعنى آیه مربوط به چنان
زمانى است ) .
بعضى از راحت طلبان عصر ما نیز هنگامى که سخن از انجام دو فریضه
بزرگ الهى امر به معروف و نهى از منکر به میان مىآید براى شانه خالى کردن از زیر
بار مسئولیت به این آیه مىچسبند و معنى آن را تحریف مىکنند.
در حالى که با کمى دقت مىتوان دریافت که تضادى در میان این دو دستور نیست ، زیرا :
اولا : آیه مورد بحث مىگوید حساب هر کس جدا است و گمراهى دیگران مانند نیاکان و
غیر نیاکان لطمه اى به هدایت افراد هدایت یافته نمىزند حتى اگر برادر هم باشند و
یا پدر و فرزند ، بنا بر این شما از آنها پیروى نکنید و خود را نجات دهید ( دقت
کنید ) .
ثانیا : این آیه اشاره به موقعى مىکند که امر به معروف و نهى از منکر کارگر
نمىشود ، و یا شرائط تاثیر آن جمع نیست گاهى بعضى از افراد در چنین موقعى ناراحت
مىشوند که با این حال ، تکلیف ما چیست ؟ قرآن به آنها پاسخ مىدهد که براى شما هیچ
جاى نگرانى وجود ندارد زیرا وظیفه خود را انجام داده اید ، و آنها نپذیرفته اند و
یا زمینه پذیرشى در آنها وجود نداشته است ، بنابراین زیانى از این ناحیه به شما
نخواهدرسید.
این معنى در حدیثى که در بالا نقل کردیم و همچنین در بعضى از احادیث دیگر نقل شده
است که از پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) درباره این آیه سؤال کردند
فرمودند : ایتمروا بالمعروف و تناهوا عن المنکر فاذا رایت دنیا مؤثرة و شحا مطاعا و
هوى متبعا و اعجاب کل ذى راى برایه فعلیک بخویصة نفسک و ذر عوامهم ! : امر به معروف
کنید و نهى از منکر ، اما هنگامى که ببینید ، مردم دنیا را مقدم داشته و بخل و هوى
بر آنها حکومت مىکند و هر کس تنها راى خود را مىپسندد ( و گوشش بدهکار سخن دیگرى
نیست ) به خویشتن بپردازید و عوام را رها کنید .روایات دیگرى نیز به این مضمون نقل
شده که همگى همین حقیقت را تعقیب مىکند.
فخر رازى چنانکه عادت او است براى پاسخ به سؤال فوق چندین وجه ذکر مىکند که تقریبا
همه بازگشت به یک چیز یعنى آنچه در بالا آوردیم مىکند و گویا او براى تکثیر عدد
آنها را از هم جدا کرده است!.
در هر حال شک نیست ، که مساله امر به معروف و نهى از منکر از مهمترین ارکان اسلام
است که بهیچ وجه نمىتوان شانه از زیر بار مسؤلیت آن خالى کرد ، تنها در موردى این
دو وظیفه ساقط مىشود که امیدى به تاثیر آن نباشد و شرایط لازم در آن جمع نگردد.
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۱۰۶تا۱۰۸
یَاأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا شهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضرَ أَحَدَکُمُ
الْمَوْت حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ أَوْ ءَاخَرَانِ مِنْ
غَیرِکُمْ إِنْ أَنتُمْ ضرَبْتُمْ فى الأَرْضِ فَأَصابَتْکُم مُّصِیبَةُ الْمَوْتِ
تحْبِسونَهُمَا مِن بَعْدِ الصلَوةِ فَیُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا
نَشترِى بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذَا قُرْبىوَ لا نَکْتُمُ شهَادَةَ اللَّهِ
إِنَّا إِذاً لَّمِنَ الاَثِمِینَ(۱۰۶) فَإِنْ عُثرَ عَلى أَنَّهُمَا استَحَقَّا
إِثْماً فَئَاخَرَانِ یَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِینَ استَحَقَّ عَلَیهِمُ
الأَوْلَیَانِ فَیُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شهَادَتِهِمَا وَ
مَا اعْتَدَیْنَا إِنَّا إِذاً لَّمِنَ الظالِمِینَ(۱۰۷) ذَلِک أَدْنى أَن
یَأْتُوا بِالشهَادَةِ عَلى وَجْهِهَا أَوْ یخَافُوا أَن تُرَدَّ أَیمَانُ بَعْدَ
أَیْمَانهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسمَعُواوَ اللَّهُ لا یهْدِى الْقَوْمَ
الْفَاسِقِینَ(۱۰۸)
ترجمه:
۱۰۶ -اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد در موقع وصیت
باید دو نفر عادل را از میان شما به شهادت بطلبد ، یا اگر مسافرت کردید و مرگ شما
را فرا رسد ( و در راه مسلمانى نیافتید ) دو نفر از غیر شما ، و اگر به هنگام اداى
شهادت در صدق آنها شک کردید آنها را بعد از نماز نگاه مىدارید تا سوگند یاد کنند
که ما حاضر نیستیم حق را به چیزى بفروشیم اگر چه در مورد خویشاوندان ما باشد و
شهادت الهى را کتمان نمىکنیم که از گناهکاران خواهیم بود .
۱۰۷ -و اگر اطلاعى حاصل شود که آن دو مرتکب گناهى شده اند ( و حق را کتمان کرده
اند ) دونفر از کسانى که گواهان نخست بر آنها ستم کرده اند به جاى آنها قرار
مىگیرند و به خدا سوگند یاد مىکنند که گواهى ما از گواهى آن دو به حق نزدیکتر است
و ما مرتکب تجاوزى نشده ایم که اگر چنین کرده باشیم از ظالمان خواهیم بود.
۱۰۸ -این کار بیشتر سبب مىشود که به حق گواهى دهند ( و از خدا بترسند ) و یا ( از
مردم ) بترسند که ( دروغشان فاش گردد و ) سوگندهائى جاى سوگندهاى آنها را بگیرد ، و
از ( مخالفت ) خدا بپرهیزید و گوش فرا دهید و خداوند جمعیت فاسقان را هدایت
نمىکند.
شان نزول:
در مجمع البیان و بعضى تفاسیر دیگر در شان نزول آیات فوق نقل شده است که یک نفر از
مسلمانان به نام ابن ابى ماریه به اتفاق دو نفر از مسیحیان عرب به نام تمیم و عدى
که دو برادر بودند به قصد تجارت از مدینه خارج شدند در اثناى راه ابن ماریه که
مسلمان بود بیمار شد ، وصیتنامه اى نوشت و آن را در میان اثاث خود مخفى کرد ، و
اموال خویش را بدست دو همسفر نصرانى سپرد وصیت کرد که آنها را به خانواده او
برسانند ، و از دنیا رفت ، همسفران متاع او را گشودند و چیزهاى گرانقیمت و جالب
آنرا برداشتند و بقیه را به ورثه باز گرداندند ، ورثه هنگامى که متاع را گشودند ،
قسمتى از اموالى که ابن ابى ماریه با خود برده بود در آن نیافتند ، ناگاه چشمان
آنها به وصیتنامه افتاد ، دیدند ، صورت تمام اموال مسروقه در آن ثبت است ، مطلب را
با آن دو نفر مسیحى همسفر در میان گذاشتند آنها انکار کرده و گفتند : هر چه به ما
داده بود به شما تحویل داده ایم ! ناچار به پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم)
شکایت کردند ، آیات فوق نازل شد و حکم آن را بیان کرد .
ولى از شان نزولى که در کتاب کافى آمده است چنین بر مىآید که آنها نخست انکار وجود
متاع دیگرى کردند و جریان به خدمت پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) کشیده شد
، و پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) چون دلیلى بر ضد آن دو نفر وجود نداشت ،
آنها را وادار به سوگند کرد ، سپس آنها را تبرئه نمود ، اما چیزى نگذشت که بعضى از
اموال مورد بحث نزد آن دو نفر پیدا شد و به این وسیله دروغشان اثبات گردید ، جریان
به عرض پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) رسید پیامبر (صلىالله علیه وآله
وسلّم) در انتظار ماند تا آیات فوق نازل شد ، سپس دستور داد ، اولیاء میت سوگند
یاد کنند ، و اموال را گرفت و به آنها تحویل داد .
تفسیر
از مهمترین مسائلى که اسلام روى آن تکیه مىکند ، مساله حفظ حقوق و اموال مردم و به
طور کلى اجراى عدالت اجتماعى است ، آیات فوق گوشه اى از دستورات مربوط به این قسمت
است ، نخست براى اینکه حقوق ورثه در اموال میت از میان نرود و حق بازماندگان و
ایتام و صغار پایمال نشود ، به افراد با ایمان دستور مىدهد و مىگوید : اى کسانى
که ایمان آورده اید ، هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد باید به هنگام وصیت کردن
دو نفر از افراد عادل را به گواهى بطلبید و اموال خود را به عنوان امانت براى تحویل
دادن به ورثه به آنها بسپارید ( یا ایها الذین آمنوا شهادة بینکم اذا حضر احدکم
الموت حین الوصیة اثنان ذوا عدل منکم ) .
منظور از عدل در اینجا همان عدالت به معنى پرهیز از گناه کبیره و مانند آن است ،
ولى این احتمال در معنى آیه نیز هست که مراد از عدالت ، امانت در امور مالى و عدم
خیانت باشد ، مگر اینکه با دلائل دیگر ثابت شود که شرائط بیشترى در چنین شاهدى لازم
است.
و منظور از منکم یعنى از شما مسلمانان ، در مقابل افراد غیر مسلمان
است که در جمله بعد به آنها اشاره شده است.
البته باید توجه داشت که در اینجا بحث از شهادت معمولى و عادى نیست ، بلکه شهادتى
است توام با وصایت ، یعنى این دو نفر هم وصیند و هم گواه و اما این احتمال که علاوه
بر دو نفر شاهد انتخاب شخص سومى به عنوان وصى در اینجا لازم است بر خلاف ظاهر آیه و
مخالف شان نزول است ، زیرا در شان نزول خواندیم که ابن ابى ماریه تنها دو نفر همسفر
داشت که آنها را به عنوان وصى و گواه بر میراث خود انتخاب کرد .
سپس اضافه مىکند : اگر در مسافرتى باشید و مصیبت مرگ براى شما فرا رسد ( و از
مسلمانان وصى و شاهدى پیدا نکنید ) دو نفر از غیر مسلمانها را براى این منظور
انتخاب نمائید ( او آخر ان من غیر کم ان انتم ضربتم فى الارض فاصابتکم مصیبة الموت
) .
گرچه در آیه سخنى از این موضوع که انتخاب وصى و شاهد از غیر مسلمانها مشروط به عدم
دسترسى به مسلمانان است دیده نمىشود ولى روشن است که منظور در صورتى است که دسترسى
به مسلمان نباشد و ذکر قید مسافرت نیز به همین جهت است ، همچنین کلمه او گرچه
معمولا براى تخییر است ولى در اینجا - مانند بسیارى از موارد دیگر - منظور ترتیب
مىباشد ، یعنى نخست از مسلمانان و اگر ممکن نشد از غیر مسلمانان انتخاب کنید.
ذکر این نکته نیز لازم است که منظور از غیر مسلمانان تنها اهل کتاب یعنى یهود و
نصارى مىباشد زیرا اسلام براى مشرکان و بت پرستان در هیچ مورد اهمیتى قائل نشده
است .
سپس دستور مىدهد که به هنگام اداى شهادت باید آن دو نفر را بعد از نماز - در زمینه
تردید و شک - وادار کنند که به نام خدا سوگند یاد کنند ( تحبسونهما من بعد الصلوة
فیقسمان بالله ان ارتبتم).
و باید شهادت آنها به اینگونه بوده باشد که بگویند ما حاضر نیستیم حق را به منافع
مادى بفروشیم و بناحق گواهى دهیم ، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد ( لا نشترى
به ثمنا و لو کان ذا قربى).
و ما هیچگاه شهادت الهى را کتمان نمىکنیم که در این صورت از گناهکاران خواهیم بود
( و لا نکتم شهادة الله انا اذا لمن الاثمین).
باید توجه داشت که : اولا این تشریفات براى اداى شهادت در زمینه شک و تردید و اتهام
است.
ثانیا به مقتضاى ظاهر آیه فرقى در میان مسلمان و غیر مسلمان از این نظر نیست و در
حقیقت یکنوع محکم کارى براى حفظ اموال ، در زمینه اتهام مىباشد و این هیچگونه
منافاتى با قبول شهادت عدلین بدون سوگند ندارد ، زیرا این حکم مربوط به مورد عدم
اتهام است بنابراین نه حکم آیه نسخ شده است و نه اختصاص به غیر مسلمانان دارد ( دقت
کنید ) .
ثالثا منظور از نماز در مورد غیر مسلمانان قاعدتا نمازهاى خود آنها است ؟ که در
آنها ایجاد توجه و ترس از خدا مىکند و اما در مورد مسلمانان جمعى معتقدند که منظور
خصوص نماز عصر است و در بعضى از روایات اهل بیت (علیهم السلام) نیز به آن اشاره
شده است اما ظاهر آیه مطلق است و هر نمازى را شامل مىشود و ممکن است ذکر خصوص نماز
عصر در روایات ما جنبه استحبابى داشته باشد زیرا در نماز عصر ، اجتماع بیشترى شرکت
مىکردند و به علاوه وقت داورى و قضاوت در میان مسلمین بیشتر آن موقع بود.
و رابعا انتخاب وقت نماز براى شهادت به خاطر آن است که روح خدا ترسى به مقتضاى
الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر در انسان بیدار مىشود ، و موقعیت زمانى و مکانى
توجهى در او به سوى حق ایجاد مىکند و حتى بعضى از
فقها گفته اند که خوبست براى اداى شهادت اگر در مکه باشند در کنار کعبه در میان
رکن و مقام که جایگاه بسیار مقدسى است و اگر در مدینه باشند در کنار منبر پیامبر
(صلىالله علیه وآله وسلّم) این شهادت ادا شود.
و در آیه بعد سخن از موردى به میان آمده که ثابت شود ، دو شاهد مرتکب خیانت و گواهى
بر ضد حق شده اند - همانطور که در شان نزول آیه آمده بود - در چنین موردى دستور
مىدهد که : اگر اطلاعى حاصل شود که آن دو نفر مرتکب گناه و جرم و تعدى شده اند و
حق را پایمال کرده اند ، دو نفر دیگر از کسانى که گواهان نخست به آنها ستم کرده
اند ( یعنى ورثه میت ) بجاى آنها قرار گرفته و براى احقاق حق خود شهادت و گواهى
مىدهند ( فان عثر على انهما استحقا اثما فاخران یقومان مقامهما من الذین استحق
علیهم الاولیان).
مرحوم طبرسى در مجمع البیان معتقد است که این آیه از نظر معنى و اعراب از پیچیده
ترین و مشکلترین آیات قرآن است ولى با توجه به دو نکته معلوم مىشود که این آیه
آنقدر هم پیچیده نیست .
اولا منظور از استحق در اینجا به قرینه کلمه اثم ( گناه ) همان جرم و تجاوز به حق
دیگرى است.
و ثانیا اولیان در اینجا به معنى اولان است یعنى آن دو شاهدى که در آغاز مىبایست
شهادت بدهند و از راه راست منحرف شده اند.
بنابراین معنى آیه چنین مىشود که اگر اطلاعى حاصل شد که دو شاهد نخستین ، مرتکب
خلافى شده اند ، دو نفر دیگر جاى آنها را مىگیرند از همان کسانى که دو شاهد نخست
بر آنها تجاوز کرده اند.
و در ذیل آیه وظیفه دو شاهد دوم را چنین بیان مىکند که آنها باید به خدا سوگند یاد
کنند که گواهى ما از گواهى دو نفر اول شایسته تر و به حق نزدیکتر است و ما مرتکب
تجاوز و ستمى نشده ایم و اگر چنین کرده باشیم از ظالمان و ستمگران خواهیم بود (
فیقسمان بالله لشهادتنا احق من شهادتهما و ما اعتدینا انا اذا لمن الظالمین).
در حقیقت اولیاى میت روى اطلاعاتى که از جلوتر درباره اموال و متاع او بهنگام
مسافرت یا غیر مسافرت داشته اند گواهى مىدهند که دو شاهد نخست مرتکب ظلم و خیانت
شده اند و این شهادت جنبه حسى پیدا مىکند نه حدسى و از روى قرائن .
در آخرین آیه مورد بحث در حقیقت فلسفه احکامى را که در زمینه شهادت در آیات قبل
گذشت بیان مىکند که : اگر طبق دستور بالا عمل شود یعنى دو شاهد را بعد از نماز و
در حضور جمع به گواهى بطلبند ، و در صورت بروز خیانت آنها ، افراد دیگرى از ورثه
جاى آنها را بگیرند و حق را آشکار سازند ، این برنامه سبب مىشود که شهود در امر
شهادت دقت به خرج دهند و آن را بر طبق واقع - به خاطر ترس از خدا یا به خاطر ترس از
خلق خدا - انجام دهند ( ذلک ادنى ان یاتوا بالشهادة على وجهها او یخافوا ان ترد
ایمان بعد ایمانهم ) .
در حقیقت این کار سبب مىشود که حد اکثر ترس از مسئولیت در برابر خدا و یا بندگان
خدا در آنها بیدار گردد و از محور حق منحرف نشوند.
و در آخر آیه براى تاکید روى تمام احکام گذشته دستور مىدهد : پرهیزگارى پیشه کنید
و گوش به فرمان خدا فرا دهید و بدانید خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نخواهد کرد ( و
اتقوا الله و اسمعوا و الله لا یهدى القوم الفاسقین)
منبع (کانال فضیلتها):
امام حسن (علیهالسلام) :
هرڪس خدا را #بندگی ڪند خداوند همه چیز را بنده او گرداند.
تنبه الخواطر ، ج۲ ، ص ۱۰۸
منبع (کانال فضیلتها):
شهید حاج قاسم سلیمانی:
امام، رضوان الله تعالی علیه، رحمة الله علیه، که خداوند او را با انبیاء و اولیا
قرین رحمت کند، حق بزرگی به گردن همهی ما و شما دارد. امام کاری کرد کارستان
هیچ عالمی در تاریخ شیعه، هیچ مرجعی در تاریخ شیعه، نه دیروز و نه امروز، قادر نبود
کاری که امام انجام داد، انجام دهد. امام در اوج ناباوری، حتی در زمان مخالفت بعضی
از برجستگان عالم تشیع، امام تاسیس حکومت اسلامی را در فکر پروراند و در اولین فرصت
به مورد اجرا گذاشت.
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه
مائده آیه ۱۰۹
یَوْمَ یجْمَعُ اللَّهُ الرُّسلَ فَیَقُولُ مَا ذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لا عِلْمَ
لَنَاإِنَّک أَنت عَلَّامُ الْغُیُوبِ(۱۰۹)
ترجمه:
۱۰۹ -از آن روز بترسید که خداوند پیامبران را جمع مىکند و به آنها مىگوید مردم در
برابر دعوت شما چه پاسخى دادند ؟ مىگویند ما چیزى نمىدانیم تو خود از تمام
پنهانیها آگاهى.
تفسیر
این آیه در حقیقت مکملى براى آیات قبل است ، زیرا در ذیل آیات گذشته که مربوط به
مساله شهادت حق و باطل بود ، دستور به تقوا و ترس از مخالفت فرمان خدا داده شد ، در
این آیه مىگوید : از آن روز بترسید که خداوند پیامبران را جمع مىکند و از آنها
درباره رسالت و ماموریتشان سؤال مىکند و مىگوید مردم در برابر دعوت شما چه پاسخى
گفتند ( یوم یجمع الله الرسل فیقول ما ذا اجبتم ) .
آنها از خود نفى علم کرده و همه حقایق را موکول به علم پروردگار کرده مىگویند :
خداوندا ! ما علم و دانشى نداریم ، تو آگاه بر تمام غیوب و پنهانیها هستى ( قالوا
لا علم لنا انک انت علام الغیوب). و به این ترتیب سر و کار شما با چنین خداوند علام
الغیوب و با چنین دادگاهى است ، بنابراین در گواهیهاى خود مراقب حق و عدالت باشید.
در اینجا دو سؤال پیش مىآید نخست اینکه از آیات دیگر قرآن استفاده مىشود که
پیامبران شاهدان و گواهان بر امت خویشند در حالى که ازآیه فوق بر مىآید که آنها از
خود نفى علم مىکنند و همه چیز را به خدا وامىگذارند.
ولى میان این دو تضاد و اختلافى نیست ، بلکه مربوط به دو مرحله است ، در نخستین
مرحله که آیه مورد بحث اشاره به آنست ، انبیاء در پاسخ سؤال پروردگار اظهار ادب
کرده ، و از خود نفى علم نموده ، و همه چیز را موکول به علم خدا مىکنند ، ولى در
مراحل بعد آنچه را مىدانند در مورد امت خود بازگو مىکنند و گواهى مىدهند ، این
درست به آن مىماند که گاهى استاد به شاگرد خود مىگوید که پاسخ فلان شخص را بده ،
شاگرد نخست اظهار ادب کرده و علم خود را در برابر علم او هیچ توصیف مىکند و پس از
آن آنچه را مىداند مىگوید .
دیگر اینکه چگونه انبیا از خود نفى علم مىکنند با اینکه آنها علاوه بر علم عادى
بسیارى از حقایق پنهانى را از طریق تعلیم پروردگار مىدانند ؟ ! گرچه در پاسخ این
سؤال مفسران بحثهاى گوناگونى دارند ، ولى به عقیده ما روشن است که منظور انبیاء آن
است که علم خود را در برابر علم خدا هیچ بشمرند و در حقیقت چنین است ، هستى ما در
برابر هستى بىپایان او چیزى نیست و علم ما در برابر علم او علم محسوب نمىشود ، و
خلاصه ممکن هر چه باشد در برابر واجب چیزى ندارد و به تعبیر دیگر : دانش انبیاء اگر
چه در حد خود دانش قابل ملاحظه اى است ولى با مقایسه به دانش پروردگار چیزى محسوب
نمىشود .
و در حقیقت عالم واقعى کسى است که در همه جا و هر زمان حاضر و ناظر و از پیوند تمام
ذرات عالم با خبر و از تمام خصوصیات این جهان که یک واحد بهم پیوسته است آگاه باشد
، و این صفت مخصوص ذات پاک خدا است.
از آنچه گفتیم روشن مىشود که این آیه دلیل بر نفى هر گونه علم غیب از پیامبران و
امامان نمىشود ، آنچنانکه بعضى پنداشته اند ، زیرا علم غیب بالذات مربوط به کسى
است که همه جا و هر زمان حاضر است ، و غیر او بالذات چنین علمى را ندارد بلکه آنچه
را خدا از غیب به او تعلیم داده است مىداند ، شاهد این سخن آیات متعددى از قرآن
است ، از جمله در سوره جن آیه 26 مىخوانیم عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا
من ارتضى من رسول : خداوند عالم الغیب است و هیچکس را از علم غیب خود آگاه نمىکند
مگر رسولانى را که برگزیده است و در سوره هود آیه 49 مىخوانیم : تلک من انباء
الغیب نوحیها الیک : اینها از خبرهاى غیبى است که ما به تو وحى مىفرستیم.
از این آیات و مانند آن استفاده مىشود که علم غیب مخصوص ذات خدا است ولى به هر کس
آنچه صلاح ببیند تعلیم مىدهد و کمیت و کیفیت آن مربوط به خواست و مشیت او است.
منبع (کانال فضیلتها):
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند :
رحم اللّه امرء علم انّ نفسه خطاه الی اجله، فبادر عمله و قصّر امله
خدا رحمت کند کسی را که بداند نفسهای او گامهایی است که به سوی مرگ بر میدارد، پس
شتاب کند در عمل، و کوتاه کند آرزویش را
غررالحکم ، باب العمر
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۱۰
إِذْ قَالَ اللَّهُ یَاعِیسى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکرْ نِعْمَتى عَلَیْک وَ عَلى
وَالِدَتِک إِذْ أَیَّدتُّک بِرُوح الْقُدُسِ تُکلِّمُ النَّاس فى الْمَهْدِ وَ
کهْلاًوَ إِذْ عَلَّمْتُک الْکتَاب وَ الحِْکْمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الانجِیلَ وَ
إِذْ تخْلُقُ مِنَ الطینِ کَهَیْئَةِ الطیرِ بِإِذْنى فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ
طیرَا بِإِذْنىوَ تُبرِئُ الأَکمَهَ وَ الأَبْرَص بِإِذْنىوَ إِذْ تخْرِجُ
الْمَوْتى بِإِذْنىوَ إِذْ کفَفْت بَنى إِسراءِیلَ عَنک إِذْ جِئْتَهُم
بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنهُمْ إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ
مُّبِینٌ(۱۱۰)
ترجمه:
۱۱۰ -بیاد آور هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت متذکر نعمتى که بر تو و
مادرت دادم باش ، زمانى که تو را بوسیله روح القدس تقویت کردم که در گاهواره و به
هنگام بزرگى با مردم سخن مىگفتى ، و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل بر تو
آموختم ، و هنگامى که به فرمان من از گل چیزى بصورت پرنده مىساختى و در آن
مىدمیدى و به فرمان من پرنده اى مىشد و کور مادرزاد و مبتلا به بیمارى پیسى را
به فرمان من شفا مىدادى ، و مردگان را ( نیز ) به فرمان من زنده مىکردى ، و
هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رسانیدن به تو باز داشتم در آن موقع که دلایل
روشن براى آنها آوردى ولى جمعى از کافران آنها گفتند اینها جز سحر آشکار نیست .
تفسیر
مواهب الهى بر مسیح
این آیه و آیات بعد تا آخر سوره مائده مربوط به سرگذشت حضرت مسیح (علیه السلام) و
مواهبى است که به او و امتش ارزانى داشته که براى بیدارى و آگاهى مسلمانان در اینجا
بیان شده است .
نخست مىگوید : بیاد بیاور هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم فرمود : نعمتى را
که بر تو و بر مادرت ارزانى داشتم متذکر باش ( اذ قال الله یا عیسى ابن مریم اذکر
نعمتى علیک و على والدتک).
طبق این تفسیر ، آیات فوق بحث مستقلى را شروع مىکند که براى مسلمانان جنبه تربیتى
دارد و مربوط به همین دنیا است ، ولى جمعى از مفسران مانند طبرسى و بیضاوى و ابو
الفتوح رازى این احتمال را داده اند که آیه دنباله آیه قبل و مربوط به سؤالات و
سخنانى باشد که خداوند با پیامبران در روز قیامت خواهد داشت ، و بنابراین قال که
فعل ماضى است در اینجا به معنى یقول که فعل مضارع است مىباشد ، ولى این احتمال
مخالف ظاهر آیه است ، بخصوص اینکه معمولا شمردن نعمتها براى کسى به منظور زنده کردن
روح شکرگزارى در او است ، در حالى که در قیامت این مساله مطرح نیست .
سپس به ذکر مواهب خود پرداخته ، نخست مىگوید تو را با روح القدس تقویت کردم ( اذ
ایدتک بروح القدس).
درباره معنى روح القدس در جلد اول صفحه 236 مشروحا بحث شد و خلاصه یک احتمال این
است که مراد از آن فرشته وحى جبرئیل مىباشد و احتمال دیگر اینکه منظور همان نیروى
غیبى است که عیسى را براى انجام معجزات و تحقق بخشیدن به رسالت مهمش تقویت مىکرد ،
این معنى در غیر انبیاء نیز به درجه ضعیفتر وجود دارد .
دیگر از مواهب الهى بر تو این است که به تایید روح القدس با مردم در گهواره و به
هنگام بزرگى و پختگى سخن مىگفتى ( تکلم الناس فى المهد و کهلا).
اشاره به اینکه سخنان تو در گاهواره همانند سخنان تو در بزرگى ، پخته و حساب شده
بود ، نه سخنان کودکانه و بى ارزش.
دیگر اینکه کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو تعلیم دادم ( و اذ علمتک الکتاب و
الحکمة و التوریة و الانجیل ) .
ذکر تورات و انجیل بعد از ذکر کتاب با اینکه از کتب آسمانى است ، در حقیقت از قبیل
تفصیل بعد از اجمال است.
دیگر از مواهب اینکه از گل به فرمان من چیزى شبیه پرنده مىساختى سپس در آن
مىدمیدى و به اذن من پرنده زنده اى مىشد ( و اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنى
فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنى).
دیگر اینکه : کور مادرزاد و کسى که مبتلا به بیمارى پیسى بود به اذن من شفا مىدادى
( و تبرء الاکمه و الابرص باذنى).
و نیز مردگان را به اذن من زنده مىکردى ( و اذ تخرج الموتى باذنى ) .
و بالاخره یکى دیگر از مواهب من بر تو این بود که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به
تو باز داشتم در آن هنگام که کافران آنها در برابر دلائل روشن تو بپاخاستند و آنها
را سحر آشکارى معرفى کردند من در برابر اینهمه هیاهو و دشمنان سر سخت و لجوج تو را
حفظ کردم تا دعوت خود را پیش ببرى ( و اذ کففت بنى اسرائیل عنک اذ جئتهم بالبینات
فقال الذین کفروا منهم ان هذا الا سحر مبین).
قابل توجه اینکه در این آیه چهار بار کلمه باذنى ( به فرمان من ) تکرار شده است ،
تا جائى براى غلو و ادعاىالوهیت در مورد حضرت مسیح (علیهالسلام) باقى نماند ،
یعنى آنچه او انجام مىداد گرچه بسیار عجیب و شگفت انگیز بود ، و به کارهاى خدائى
شباهت داشت ولى هیچیک از ناحیه او نبود بلکه همه از ناحیه خدا انجام مىگرفت ، او
بنده اى بود سر بر فرمان خدا و هر چه داشت از طریق استمداد از نیروى لا یزال الهى
بود.
ممکن است گفته شود تمام این مواهب مربوط به مسیح (علیه السلام) بوده است چرا در
این آیه براى مادرش مریم نیز موهبت شمرده است ؟ پاسخ اینکه مسلم است هر موهبتى به
فرزند برسد در حقیقت به مادر او هم رسیده است زیرا هر دو از یک اصلند و ساقه و ریشه
یک درخت .
ضمنا همانطور که در ذیل آیه 49 سوره آل عمران یادآور شدیم این آیه و مانند آن از
دلائل روشن ولایت تکوینى اولیاى خدا است ، زیرا در سرگذشت مسیح زنده کردن مردگان ،
و شفاى کور مادرزاد ، و بیمار غیر قابل علاج ، به شخص مسیح (علیه السلام) نسبت
داده شده ، منتها به اذن و فرمان خدا.
از این تعبیر استفاده مىشود که ممکن است خداوند چنین قدرتى را براى تصرف در عالم
تکوین در اختیار کسى بگذارد که گاه گاه چنین اعمالى را انجام دهد ، و تفسیر این آیه
به دعا کردن انبیاء ، و اجابت دعاى آنها از ناحیه خدا کاملا بر خلاف ظواهر آیات است
.
و منظور ما از ولایت تکوینى اولیاى خدا چیزى جز آنکه در بالا ذکر شد نمىباشد ،
زیرا دلیلى بر بیش از این مقدار نداریم ، ( براى توضیح بیشتر به جلد دوم صفحه 422
مراجعه نمائید).
منبع (کانال فضیلتها):
امام باقر(علیه السلام) فرمودند :
دنیا را چون منزلى بدان که در آن فرود آمده اى و سپس از آن مى کوچى
یا مانند مالى بدان که در عالم خواب یافته اى و چون بیدار شوى خبرى از آن نیست .
من این را به عنوان مَثَل برایت گفتم ؛ زیرا دنیا در نظر خردمندان و خداشناسان
همانند جابه جا شدن سایه هاست.
الکافی ج۲ ص۱۳۳
منبع (کانال فضیلتها):
زینب کبری، نوری شد و درخشید
رهبر انقلاب: بعد از شهادت حسینبنعلی هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق
عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط
والاترین انسانهای تاریخ بشریت - یعنی پیامبران - میتوانند به آنجا برسند.
۱۳۷۰/۰۸/۲۲
شهید عباس بابا پیرعلی
بخش سوم مطالب
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
مجموعه ویژه نامه های ماه مبارک رمضان
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/
https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
یا زهراء سلام الله علیها
شهید «رمضان علی تپه قهرودی»
بخشی از وصیتنامه:
پیامم به تمام مسلمانان جهان این است که در هر کاری که هستید خدا را فراموش مکنید، حتی برای یک لحظه.
نماز را به پا دارید و دعا بخوانید که بهترین چیزی است که انسان میتواند هر چه بیشتر پیوند خود را با خدا نزدیک کند. امام را تنها نگذارید، هرچند که امام تنها نیست چون خدا با اوست. اگر امام را یاری کنید در اصل خود را یاری کردهاید و خود را برای روز قیامت ساختهاید.
خداحافظ ای شهر شهادت
منبع (ادامه مطلب)
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
یا زهراء سلام الله علیها
بدانید و آگاه باشید که حجاب شما همچون پتکی محکم است که بر فرق دشمنان اسلام فرود میآید، از آن خوب پاسداری کنید و دیگران را به حفظ آن گوشزد نمایید و سعی کنید قرآن را بیاموزید.
جمهوری اسلامی نعمتی بزرگ است در دست شما، آن را قدر بدانید و گوش به فرمان امام خمینی، این وحی الهی و قرآن ناطق بر زمین باشید و تا جان در بدن دارید او را یاری کنید تا اینکه پرچم اسلام را به دست جد بزرگوارش حضرت مهدی(عجالله) برسانید. گول منافقین را نخورید که منافقین از کفار بدترند و لیبرالها از هر 2 آنها خبیثتر.
در خاتمه موفقیت روز افزون ارتش اسلام علیه کفر و نصرت اسلام و مسلمین را ازخداوند بزرگ خواستارم.
از همه دوستان حلالیت میطلبم و التماس دعا دارم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
خداحافظ
بعدازظهر پنجشنبه 13/1/1360
کوچک شما ابوالقاسم جوادی
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم