بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بخش اول مطالب
بخش دوم مطالب
پروردگارا
وجود پُر خیر این نعمت عظمی و شخصیت والا ،رهبر حکیم ، متوسم و معظم ،
فقیهی جامع الشرایط ، عارف ، زاهد ، متقی و افضل از انبیاء بنی اسرائیل ، که امید و
ارامش میلیونها انسان موحد و مظلوم ومستضعف در سراسر جهان است را تا ظهور حجتت.
منجی عالم ، انسان کامل ،حضرت حجت بن الحسن العسکری( روحی فداه ) از جمیع بلیات
ارضی و سماوی و کید نفاق جدید و حسادت حسودان و دشمنان داخلی و خارجی نظام مقدس
جمهوری اسلامی، حفظ بفرما،
آمین رب العالمین
س.م.ر
منبع (کانال فضیلتها):
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند :
خداوند رحـمت کند بنده ای که محبت مردم را به سوی ما می کِشاند و ما را نزد مردم
محبوب میسازد.
بخدا قسم اگر (مردم) ، سخنان ما را برای دیگران روایت میکردند ، به سبب آن سخنان ،
عزیزتر می شدند.
مکیال المکارم ، ج۲
منبع (کانال فضیلتها):
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیرسوره
مبارکه انعام
مقدمه:
از سوره هاى مکى و داراى 165 آیه مى باشد
سوره انعام
سوره مبارزه با انواع شرک و بت پرستى
گفته مى شود این سوره شصت و نهمین سوره اى است که در مکه بر پیامبر (صلى اللّه علیه
و آله و سلّم ) نازل گردید، ولى در چند آیه از آن گفتگو است که بعضى معتقدند این
چند آیه در مدینه نازل شده است ، اما از روایاتى که از طریق اهل بیت به ما رسیده
استفاده مى شود که یکى از امتیازات این سوره آن است که تمام آیاتش یکجا نازل شده
است و بنابراین همه آن مکى خواهد بود.
هدف اساسى این سوره ، همانند سایر سوره هاى مکى ، دعوت به اصول سه گانه توحید و
نبوت و معاد است ، ولى بیش از همه روى مساله یگانه پرستى و مبارزه با شرک و بت
پرستى دور مى زند، به طورى که در قسمت مهمى از آیات این سوره روى سخن به مشرکان و
بت پرستان است ، و به همین مناسبت گاهى رشته بحث به اعمال و کردار و بدعتهاى مشرکان
مى کشد.
در هر صورت تدبر و اندیشه در آیات این سوره که آمیخته با استدلالات زنده و روشنى
است ، روح توحید و خدا پرستى را در انسان زنده کرده ، و پایه هاى شرک را ویران مى
سازد، و شاید به خاطر همین بهم پیوستگى معنوى و اولویت مساله توحید بر سایر مسائل
بوده که همه آیات آن یکجا نازل گردیده است .
و نیز به خاطر همین موضوع است که در روایاتى که پیرامون فضیلت این سوره نازل شده
کرارا مى خوانیم سوره انعام را هفتاد هزار فرشته ، به هنگام نزول بدرقه کردند، و
کسى که آن را بخواند (و در پرتو آن روح و جانش از سرچشمه توحید سیراب گردد) تمام آن
فرشتگان براى او آمرزش مى طلبند!.
دقت در آیات این سوره میتواند روح نفاق و پراکندگى را از میان مسلمانان برچیند،
گوشها را شنوا، و چشمها را بینا و دلها را دانا سازد.
ولى عجیب این است که بعضى از این سوره ، تنها به خواندن الفاظ آن قناعت مى کنند، و
جلسات عریض و طویلى براى ختم انعام وحل مشکلات شخصى و خصوصى خود با تشریفات ویژهاى
تشکیل مى دهند که بنام جلسات ختم انعام نامیده مى شود، مسلما اگر در این جلسات به
محتواى سوره دقت شود، نه تنها مشکلات شخصى ، مشکلات عمومى مسلمانان نیز حل خواهد
شد، اما افسوس که بسیارى از مردم به قرآن به عنوان یک سلسله اوراد که داراى خواص
مرموز و ناشناخته است مى نگرند و جز به خواندن الفاظ آن نمى اندیشند، در حالى که
قرآن سراسر درس است و مکتب ، برنامه است و بیدارى ، رسالت است و آگاهى .
تفسیر سوره مبارکه
انعام آیات ۱و۲
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذى خلق السماوات و الا رض و جعل الظلمات و النور ثم الذین کفروا بربهم
یعدلون (۱)
هو الذى خلقکم من طین ثم قضى اءجلا و اءجل مسمى عنده ثم اءنتم تمترون (۲)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
۱ - ستایش براى خداوندى است که آسمانها و زمین را آفرید و ظلمتها و نور را ایجاد
کرد، اما کافران براى پروردگار خود شریک و شبیه قرار مى دهند (با اینکه دلایل توحید
و یگانگى او در آفرینش جهان آشکار است ).
۲- او کسى است که شما را از گل آفرید سپس مدتى مقرر داشت (تا انسان تکامل یابد)
و اجل حتمى نزد او است (و او از آن آگاه است ) با این همه شما (مشرکان در توحید و
یگانگى یا قدرت او) تردید مى کنید.
تفسیر
این سوره با حمد و ستایش پروردگار آغاز شده است .
نخست از طریق آفرینش عالم کبیر (آسمان و زمین ) و نظامات آنها، و سپس از طریق
آفرینش عالم صغیر یعنى انسان ، مردم را متوجه اصل توحید مى سازد و ابتدا مى گوید:
حمد و سپاس براى خدائى است که آسمانها و زمین را آفرید (الحمد لله الذى خلق
السماوات و الارض ).
خداوندى که مبدء نور و ظلمت و بر خلاف عقیده دوگانه پرستان ، آفریننده همه چیز است
(و جعل الظلمات و النور).
اما مشرکان و کافران به جاى اینکه از این نظام واحد درس توحید بیاموزند براى
پروردگار خود شریک و شبیه مى سازند (ثم الذین کفروا بربهم یعدلون )
قابل توجه اینکه عقیده مشرکان را با کلمه ثم که در لغت عرب براى ترتیب با فاصله است
ذکر کرده و این نشان مى دهد که در آغاز، توحید به عنوان یک اصل فطرى و عقیده عمومى
و همگانى بشر بوده است و شرک بعدا به صورت یک انحراف از این اصل فطرى به وجود آمده
.
اما در اینکه چرا درباره آفرینش زمین و آسمان ، کلمه خلق به کار رفته ، و در مورد
نور و ظلمت کلمه جعل مفسران ، سخنان گوناگونى دارند، ولى آنچه نزدیکتر به ذهن مى
رسد این است که خلقت درباره اصل وجود چیزى است و جعل درباره خواص و آثار و کیفیاتى
است که به دنبال آنها وجود پیدا مى کند و از آنجا که نور و ظلمت جنبه تبعى دارد از
آن تعبیر به جعل شده است .
جالب توجه اینکه در حدیثى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در تفسیر این آیه
چنین نقل شده است که فرمود: این آیه در حقیقت به سه طایفه از منحرفان پاسـخ مى
گوید، اول به مادیها که جهان را ازلى مى پنداشتند و منکر خلق و آفرینش بودند، دوم
به دوگانه پرستانى که نور و ظلمت را دو مبدء مستقل مى دانستند، سوم رد بر مشرکان
عرب که براى خدا شریک و شبیه قائل بودند.
آیا ظلمت از مخلوقات است ؟
از آیه بالا استفاده مى شود، همانطور که نور مخلوق خداوند است ، ظلمت هم آفریده او
است ، در حالى که معروف در میان فلاسفه و دانشمندان علوم طبیعى این است که ظلمت
چیزى جز عدم نور نیست ، و این را مى دانیم که نام مخلوق بر معدوم نمى توان گذاشت ،
بنابراین چگونه آیه مورد بحث ، ظلمت را جزء مخلوقات خداوند بشمار آورده است ؟! در
پاسـخ این ایراد مى توان گفت :
اولا ظلمت همیشه به معناى ظلمت مطلق نیست ، بلکه ظلمت غالبا به معناى نور بسیار کم
و ضعیف در برابر نور فراوان و قوى بکار مى رود، مثلا همه مى گوئیم شب ظلمانى با
اینکه مسلم است ، در شب ، ظلمت مطلق نیست ، بلکه همواره ظلمت شب آمیخته با نور کم
رنگ ستارگان یا منابع دیگر نور میباشد، بنابراین مفهوم آیه این مى شود که خداوند
براى شما روشنى روز و تاریکى شب که یکى نور قوى و دیگرى نور بسیار ضعیف است ، قرار
داد و بدیهى است که ظلمت به این معنى از مخلوقات خدا است .
و ثانیا درست است که ظلمت مطلق یک امر عدمى است ، اما امر عدمى هنگامى که در شرائط
خاصى واقع شود، حتما از یک امر وجودى سرچشمه میگیرد یعنى کسى که ظلمت مطلق را در
شرائط خاصى براى اهداف معینى بوجود مى آورد
حتما باید از وسائل وجودى استفاده کند، مثلا ما میخواهیم در لحظه معینى اطاق را
براى ظاهر کردن عکسى تاریک کنیم ناچاریم جلوى نور را بگیریم تا ظلمت در این لحظه
معین بوجود آید، چنین ظلمتى مخلوق است (مخلوق بالتبع ).
و به اصطلاح عدم مطلق گرچه مخلوق نیست ، اما عدم خاص سهمى از وجود دارد و مخلوق مى
باشد.
نور رمز وحدت و ظلمت رمز پراکندگى است
نکته دیگرى که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که در آیات قرآن ، نور با
صیغه مفرد آورده شده و ظلمت به صورت جمع (ظلمات ).
ممکن است این تعبیر اشاره لطیفى به این حقیقت باشد که ظلمت (اعم از حسى و معنوى )
همواره سرچشمه پراکندگیها و جدائیها و دور افتادنها است ، در صورتى که نور رمز وحدت
و اجتماع مى باشد.
بسیار با چشم خود دیده ایم که در یک شب تابستانى ، چراغى در وسط حیاط یا بیابان
روشن مى کنیم ، در مدت کوتاهى همه گونه حشرات گرد آن جمع مى شوند و در واقع مجمعى
از زندگى را در اشکال متنوع تشکیل میدهند، اما هنگامى که آن را خاموش کنیم هر کدام
به طرفى میروند و پراکنده مى گردند، در مسائل معنوى و اجتماعى نیز همینگونه است ،
نور علم و قرآن و ایمان مایه وحدت ، و ظلمت جهل و کفر و نفاق موجب پراکندگى است .
گفتیم این سوره براى تحکیم پایه هاى خدا پرستى و توحید در دلها نخست انسان را متوجه
عالم کبیر مى سازد، و در آیه بعد توجه به عالم صغیر یعنى انسان مى دهد و در این
مورد به شگفت انگیزترین مساله یعنى آفرینش او از خاک و گل اشاره کرده مى فرماید: او
است خدائى که شما را از گل آفرید
(هو الذى خلقکم من طین ).
درست است که آفرینش ما از پدران و مادرانمان بوده است ، نه از خاک ولى چون آفرینش
انسان نخستین از خاک و گل بوده است ، درست است که به ما نیز چنین خطابى بشود.سپس به
مراحل تکاملى عمر انسان اشاره کرده مى گوید: پس از آن مدتى را مقرر ساخت که در این
مدت انسان در روى زمین پرورش و تکامل پیدا کند (ثم قضى اجلا).اجل در اصل به معنى
مدت معین است ، و قضاء اجل به معنى تعیین مدت و یا به آخر رساندن مدت است ، اما
بسیار میشود، که به آخرین فرصت نیز اجل گفته مى شود، مثلا مى گویند اجل دین فرا
رسیده است یعنى آخرین موقع پرداخت بدهى رسیده است ، و اینکه به فرا رسیدن مرگ نیز
اجل مى گویند به خاطر این است که آخرین لحظه عمر انسان در آن موقع است .سپس براى
تکمیل این بحث مى گوید: اجل مسمى در نزد خدا است (و اجل مسمى عنده ).و بعد میگوید
شما افراد مشرک درباره آفریننده اى که انسان را از این اصل بى ارزش یعنى گل آفریده
و از این مراحل حیرت انگیز و حیرت زا گذرانده است شک و تردید به خود راه میدهید،
موجودات بى ارزشى همچون بتها را در ردیف او قرار داده ، یا در قدرت پروردگار بر
رستاخیز و زنده کردن مردگان شک و تردید دارید.
(ثم انتم تمترون ).
اجل مسمى چیست ؟
شک نیست که کلمه اجل مسمى و اجلا در آیه به دو معنى است و اینکه بعضى هر دو را به
یک معنى گرفته اند با تکرار کلمه اجل مخصوصا با ذکر قیدمسمى در دفعه دوم به هیچوجه
سازگار نیست .لذا مفسران درباره تفاوت این دو، بحثها کرده اند اما از آنچه بقرینه
سایر آیات قرآن و همچنین روایاتى که از طریق اهل بیت (علیهم السلام ) به ما رسیده
استفاده مى شود تفاوت این دو در آن است که اجل به تنهائى به معنى عمر و وقت و مدت
غیر حتمى ، و اجل مسمى به معنى عمر و مدت حتمى است ، و به عبارت دیگر اجل مسمى مرگ
طبیعى و اجل مرگ زودرس است .توضیح اینکه : بسیارى از موجودات از نظر ساختمان طبیعى
و ذاتى استعداد و قابلیت بقاء براى مدتى طولانى دارند، ولى در اثناء این مدت ممکن
است موانعى ایجاد شود که آنها را از رسیدن به حد اکثر عمر طبیعى باز دارد، مثلا یک
چراغ نفت سوز با توجه به مخزن نفت آن ، ممکن است مثلا بیست ساعت استعداد روشنائى
داشته باشد، اما وزش یک باد شدید و ریزش باران و یا عدم مراقبت از آن سبب مى شود که
عمر آن کوتاه گردد.در اینجا اگر چراغ با هیچ مانعى برخورد نکند و تا آخرین قطره نفت
آن بسوزد سپس خاموش شود به اجل حتمى خود رسیده است و اگر موانعى قبل از آن باعث
خاموشى چراغ گردد مدت عمر آن را اجل غیر حتمى میگوئیم .در مورد یک انسان نیز چنین
است اگر تمام شرائط براى بقاى او جمع گردد و موانع بر طرف شود ساختمان و استعداد او
ایجاب مى کند که مدتى طولانى - هر چند این مدت بالاخره پایان وحدى دارد - عمر کند،
اما ممکن است بر اثر سوء تغذیه یا مبتلا شدن به اعتیادات مختلف و یا دست زدن به
خودکشى یا ارتکاب گناهان خیلى زودتر از آن مدت بمیرد، مرگ را در صورت اول اجل حتمى
و در صورت دوم اجل غیر حتمى مى نامند.و به تعبیر دیگر اجل حتمى در صورتى است که ما
به مجموع علل تامه بنگریم و اجل غیر حتمى در صورتى است که تنها مقتضیات را در نظر
بگیریم .با توجه به این دو نوع اجل بسیارى از مطالب روشن میشود، از جمله اینکه در
روایات مى خوانیم صله رحم عمر را زیاد و یا قطع رحم عمر را کم مى کند (منظور از عمر
و اجل در این موارد اجل غیر حتمى است ).و یا اینکه در آیه اى مى خوانیم فاذا جاء
اجلهم لا یستاخرون ساعة و لایستقدمون : هنگامى که اجل آنها فرا رسد نه ساعتى به عقب
میافتد و نه جلو در اینجا منظور از اجل همان مرگ حتمى است .بنابراین آیه مزبور تنها
مربوط به موردى است که انسان به عمر نهائى خود رسیده است ، و اما مرگهاى پیشرس را
به هیچ وجه شامل نمى شود.و در هر صورت باید توجه داشت که هر دو اجل از ناحیه خدا
تعیین مى شود یکى بطور مطلق و دیگرى به عنوان مشروط و یا معلق ، درست مثل اینکه مى
گوئیم : این چراغ بعد از بیست ساعت بدون هیچ قید و شرط خاموش مى شود و نیز مى گوئیم
اگر طوفانى بوزد بعد از دو ساعت ، خاموش خواهد شد، در مورد انسان و اقوام و ملتها
نیز چنین است میگوئیم خداوند اراده کرده است که فلان شخص یا ملت پس از فلان مقدار
عمر بطور قطع از میان برود و نیز میگوئیم اگر ظلم و ستم و نفاق و تفرقه و سهل
انگارى و تنبلى را پیشه کنند در یک سوم آن مدت از بین خواهند رفت ، هر دو اجل از
ناحیه خدا است یکى مطلق و دیگرى مشروط.از امام صادق (علیه السلام ) در ذیل آیه فوق
چنین نقل شده که فرمود: هما اجلان اجل محتوم و اجل موقوف : این اشاره به دو نوع اجل
است ، اجل حتمى و اجل مشروط و در احادیث دیگرى که در این زمینه وارد شده تصریح
گردیده است که اجل غیر حتمى (مشروط) قابل تقدیم و تاخیر است و اجل حتمى قابل تغییر
نیست (نور الثقلین جلد اول صفحه 504 ).
منبع (کانال فضیلتها):
بسم الله الرحمن الرحیم
ساعتی که روزی ها تقسیم می شود...
حضرت امام باقر علیه السلام
إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ کُلَّ عَبْدٍ
دَعَّاءٍ فَعَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی السَّحَرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ
فَإِنَّهَا سَاعَةٌ تُفَتَّحُ فِیهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ تُقَسَّمُ فِیهَا
الْأَرْزَاقُ وَ تُقْضَى فِیهَا الْحَوَائِجُ الْعِظَامُ.
خداوند عزّوجلّ از میان بندگان خود هر بنده ای که زیاد اهل دعا کردن است را دوست
دارد.
پس مقیّد باشید که سحر تا طلوع آفتاب، مشغول دعا باشید که این زمانی است که درهای
آسمان گشوده، روزی ها تقسیم و حوائج بزرگ برآورده می شود.
«اصول کافی» ج ۲ص۴۷۸
منبع (کانال فضیلتها):
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه
انعام آیه ۳
و هو الله فى السماوات و فى الارض یعلم سرکم و جهرکم و یعلم ما تکسبون(۳)
ترجمه :
۳ - او است خداوند در آسمانها و در زمین ، پنهان و آشکار شما را مى داند و از آنچه
(انجام مى دهید و) به دست مى آورید با خبر است .
تفسیر
در این آیه براى تکمیل بحث گذشته در زمینه توحید و یگانگى خدا و پاسـخ گفتن به
کسانى که براى هر دسته اى از موجودات خدائى قائلند و مى گویند خداى باران ، خداى
جنگ ، خداى صلح ، خداى آسمان و مانند آن چنین مى گوید: او است خداوندى که الوهیتش
بر تمام آسمانها و زمین حکومت مى کند (و هو الله فى السماوات و فى الارض ) (۱).
یعنى با توجه به اینکه خالق همه چیز او است ، مدبر و اداره کننده همه نیز او
میباشد. - زیرا حتى مشرکان جاهلیت خالق و آفریدگار را( الله ) میدانستند ولى تدبیر
و تصرف را براى بتها قائل بودند.
آیه به آنها پاسـخ میدهد: کسى که خالق است ، تدبیر و تصرف در همه جا نیز به دست او
است . این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که خداوند در همه جا حاضر است ، در
آسمانها و در زمین و جائى از او خالى نیست ، نه اینکه جسم باشد و مکان داشته باشد
بلکه احاطه به همه مکانها دارد. بدیهى است کسى که در همه جا حکومت مى کند و تدبیر
همه چیز بدست او است و در همه جا حضور دارد، تمام اسرار و نهانیها را میداند، و لذا
در جمله بعد مى گوید: چنین پروردگارى پنهان و آشکار شما را میداند و نیز از آنچه
انجام میدهید با خبر است (یعلم سرکم و جهرکم و یعلم ما تکسبون ).
ممکن است گفته شود سر و جهر در آیه اعمال انسانها و نیات آنها را نیز شامل میشود،
بنابراین نیازى به ذکر ما تکسبون (انجام میدهید) نیست . ولى باید توجه داشت که کسب
به معنى نتیجه هاى عمل و حالات روحى حاصل از اعمال خوب و بد است ، یعنى او هم از
اعمال و نیات شما با خبر است ، و هم از اثراتى که این اعمال در روح شما میگذارد، و
در هر حال ذکر این جمله براى تاکید در مورد اعمال انسانها است .
منبع (کانال فضیلتها):
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه
انعام آیات ۴تا۵
و ما تاتیهم من ءایة من ءایات ربهم إلا کانوا عنها معرضین (۴)
فقد کذبوا بالحق لما جاءهم فسوف یأ تیهم اءنبؤا ما کانوا به یستهزءون(۵)
ترجمه :
۴- هیچ نشانه و آیه اى از آیات پروردگارشان به آنها نمیرسد مگر اینکه از آن روى
میگردانند !.
۵- آنان حق را هنگامى که سراغشان آمد، انکار کردند ولى به زودى خبر آنچه را به باد
مسخره گرفتند به آنان میرسد (و از نتائج کار خود آگاه مى شوند).
تفسیر
گفتیم در سوره انعام روى سخن بیشتر با مشرکان است ، و قرآن به انواع
وسائل براى بیدارى و آگاهى آنها متوسل میشود، این آیه و آیات فراوانى که بعد از آن
مى آید در تعقیب همین موضوع است . در این آیه به روح لجاجت و بی اعتنائى و تکبر
مشرکان در برابر حق و نشانه هاى خدا اشاره کرده ، مى گوید: آنها چنان لجوج و بى
اعتنا هستند که هر نشانه اى از نشانه هاى پروردگار را میبینند، فورا از آن روى برمى
گردانند. (و ما تاتیهم من آیة من آیات ربهم الا کانوا عنها معرضین )
یعنى ابتدائى ترین شرط هدایت و راهیابى که تحقیق و جستجوگرى است در آنها وجود
ندارد، نه تنها شور و عشق یافتن حق در وجود آنان نیست که همانند تشنگانى که به
دنبال آب میدوند در جستجوى حق باشند، بلکه اگر چشمه آبى زلال بر در خانه آنها بجوشد
صورت از آن برگردانده و اصلا به آن نگاه نمى کنند، حتى اگر این آیات از طرف
پروردگار آنها باشد (ربهم ) و به منظور تربیت و تکامل خود آنها نازل گردد!
این روحیه منحصر به دوران جاهلیت و مشرکان عرب نبوده ، الان هم بسیارى را میبینیم
که در یک عمر شصت ساله حتى ، زحمت یکساعت تحقیق و جستجو در باره خدا و مذهب به خود
نمى دهند، سهل است اگر کتاب و نوشته اى در این زمینه به دست آنها بیفتد به آن نگاه
نمیکنند، و اگر کسى با آنها در این باره سخن گوید، گوش فرا نمیدهند، اینها جاهلان
لجوج و بیخبرى هستند که ممکن است گاهى در کسوت دانشمند ظاهر شوند!
سپس به نتیجه این عمل آنها اشاره کرده و مى گوید: نتیجه این شد که آنها حق را به
هنگامى که به سراغشان آمد تکذیب کردند در حالى که اگر در آیات و نشانه هاى پروردگار
دقت مى نمودند، حق را بخوبى میدیدند و مى شناختند
و باور مى کردند (فقد کذبوا بالحق لما جائهم ).
(و نتیجه این تکذیب را بزودى دریافت خواهند داشت ، و خبر آنچه را بباد مسخره گرفتند
به آنها مى رسد) (فسوف یاتیهم انباء ما کانوا به یستهزئون )
در دو آیه فوق در حقیقت اشاره به سه مرحله از کفر شده که مرحله به مرحله تشدید
میگردد، نخست مرحله اعراض و روى گردانیدن ، سپس مرحله تکذیب و بعدا مرحله استهزاء و
مسخره کردن حقایق و آیات خدا.
این امر نشان که انسان در طریق کفر در یک مرحله متوقف نمیشود بلکه هر چه پیش میرود
بر شدت انکار و عداوت و دشمنى با حق و بیگانگى از خدا مى افزاید.
منظور از تهدید که در آخر آیه ذکر شده ، این است که در آینده دور یا نزدیک عواقب
شوم بى ایمانى دامن آنها را در دنیا و آخرت خواهد گرفت ، آیات بعد نیز شاهد این
تفسیر است .
منبع (کانال فضیلتها):
به یاد شهدا:
امام خامنه ای:
متأسّفانه امروز کسانی هستند که در زیر سایهی جمهوری اسلامی و به برکت مجاهدت همین شهیدان و رزمندگان و ایثارگران و امثال اینها دارند با امنیّت و آزادی زندگی میکنند و 180 درجه بر خلاف خواستههای آنها و اهداف انقلاب کار میکنند و حرکت میکنند! اینها باید برای خودشان روشن کنند که جواب این خونهای پاک را چه جور خواهند داد. شما در مقابل، تلاشتان را در راه حق، در راه صحیح، در راه انقلاب مضاعف کنید. 1399/12/25
امام خامنه ای:
سبک زندگی اسلامی در رفتار رزمندگان ما و شهدای ما یک چیز برجستهای است که واقعاً نمیشود از این صرف نظر کرد. آن قدر نکتهی الهامبخش در زندگی این شهیدان وجود دارد که واقعاً جا دارد یک تصویر هنرمندانهای از این وضعیّت را هنرمندان ما به دنیا نشان بدهند، و رزمندهی ایرانی را بشناسانند به دنیا و با کارهای هنری و بزرگ در مقابل چشم مردم دنیا قرار بدهند ... 1400/08/30
بخش سوم مطالب
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/
https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا